روز گذشته در قم همایش بین المللی اخلاق و ادیان شروع بکار کرد. نیاز به اخلاق و ارزشهای اخلاقی وهم چنین مصون ماندن از دام اخلاق سکولار نیازهای مهمی است که جوامع انسانی شدیدا محتاج به آن هستند. من به واسطه نگارش مقاله ای با عنوان ( اخلاق در دین یهود، غایت و ویژگی ها) که جزء مقالات پذیرفته شده بود به همایش دعوت شدم. مهم ترین قسمت افتتاحیه این همایش دو روزه که با حضور صاحب نظران علم اخلاق و شاخه های پیرامونی آن از داخل و خارج برگزار می شود سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی بود. حضرت استاد در  صحبت کوتاه اما پر نغز خود که از شبکه های مختلف جهانی و ملی همچون جام جم و قران زنده و مستقیم پخش می شد به ارائه شاخص و معیار علمی بودن اخلاق پرداختند. از دیدگاه ایشان اخلاق علمی بدون تکیه بر وحی ممکن نیست چه اینکه مسائل اخلاقی همگی به مفهوم عدل برمی گردد یعنی اگر امانتداری و صدق و ایثار ومانند آن خوبست بخاطر اینست که عدالت است و اگر دروغ و خیانت در امانت و مانند آن بد است زیرا ظلم و بی عدالتی است. از سوی دگر عدالت یعنی قرار دادن هر چیزی در جایگاه خودش ( وضع الشیء فی موضعه) و برای اینکه جایگاه حقیقی اشخاص و اشیاء را بشناسیم قاعدتا باید در برابر خالق اشیاء و اشخاص زانو بزنیم و او کسی نیست جز خداوند متعال. ایشان درباره نیاز اخلاق به حکمت متعالیه هم معتقد بودند که فلسفه قوی باعث داشتن اخلاق قوی می شود و حکمت متعالیه در این زمینه بسیار پربار است. حضرت استاد در بحث پایانی خود درباره اینکه علم و شناخت به تنهایی کافی نیست وبرای اینکه شناخت به فعل و اصطلاحا عقد به عقیده برسد نیاز به پیوند عقل نظری با عقل عملی  است در قالب تمثیلی مردم را به چند دسته تقسیم نمودند: دسته اول کسانی هستند که هم پای سالمی دارند و هم چشم سالمی یعنی هم شناختشان صحیح است و بدی ها را می شناسند و هم ایمان وباور دارند که باید از ان دور شوند. دسته دیگر کسانی هستند که چشمان سالمی دارند و بدی ها را می شناسند اما پایی برای فرار ندارند چراکه به تعبیر امیر المومنین هوای نفسشان بر عقلشان سیطره و امارت پیدا کرده است( کم من عقل اسیر تحت هوی امیر) عالمان بی عمل هم جزء مصادیق این دسته اند و اینان به ایمان که از شئون عقل عملی است دست نیافته اند. دسته سوم کسانی هستند که پایی برای فرار دارند ولی چشمشان بینایی خوبی ندارد و چه بسا سره را از ناسره تشخیص ندهند. دسته چهارمی هم هستند که از هر دو نعمت پا و چشم( نظر و عمل)محروم هستند و اینان مصداقی ندارند جز جاهلان متهتک.

در مورد جهنم و عذاب آن گرچه به تفصیل اطلاعی نداریم اما همین قدر را هم ممکن است کسی فیلسوف و حکیم باشد اما به وقت عمل و فرار از گناه و رزائل اخلاقی ، لنگ بزند و مردود شود چون فعل کار اندیشه نیست بلکه کار نیرو و قوه است. قیامت هر چه هست اما آنقدری سرو صدا و نهیب دارد که به قول حافظ :

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست    

 این قدر هست که بانگ جرسی می آید  

و با این بیت خواجه شیراز سخنان استاد تمام شد.





برچسب ها : دین برچسب ها : اخلاق