مدت ها است که می شناسمش. از کوچکی ، شاید پنج یا شش ساله بودم که با نام مدرسه علمیه امام صادقکه موسس آنست اشنا شدم. مدرسه ای که تا سال پیش که حوزه علمیه خواهران از آنجا نقل مکان نمود بیشتر مراجعینش را جماعت ضعیفه!ها تشکیل می دادند و البته چند ماهی است که پای آقایان بیشتر از قبل به آن باز شده است. پدرم سالیانی است که رسم و عادت دارند در هفته حداقل یک بار به دیدارش بروند. او در آستانه هشتاد سالگیاست با حافظه ای بس جوان و ذهنی پر از جولان و سخن دانی بس ملیح و با نمک که اگر برایت باب سخن را باز کند بعید است به راحتی از او دل بکنی و جدا شوی .

از عید امسال تصمیم قاطع گرفتم که خدمتش بروم تا هرانچه از تاریخ معاصر شهرضامی داند برایم بازگو کند.هی امروز و فردا کردم و تاخیر پشت تاخیر تا اینکه ماه رمضان شد و دست تقدیر بر این قرار گرفت که روزه هایم را در شهرضا (و نه در قم) افطار کنم. وقتی خدمتش گفتم که قصد دارم خاطرات شما را در این یک ماهه ضبط کنم با روی باز استقبال کرد و به سرعت قرار و مدارها گذاشته شد.به خوبی خاطرات پنج سالگی اش و بازتاب حوادث رضاخانی را در شهرضا باز گو می کرد. او مدت زیادی از عمرش را در کارخانه نوین شهرضا کارگری کرده است. مرکزی بزرگ که روزگاری نبض اقتصادی شهر به شمار می آمده و بسیاری از اجتماعات و اعتراض ها نطفه اش از آنجا بسته می شد.قرارمان بر این بود در مرور خاطرات نقش روحانیت و متدینین شهر بیشتر برجسته شود و ناگفته هایی از این دست رو شود. تلاشهای علمای شهرضا در برچیدن بساط بهائیان و کوچ دادن آنها، خویشتن داری  بزرگانی چون حکیم فرزانه و آیت الله مهدوی در کاستن تخاصمات و اصطکاکات دو خان و دو محله شهرضا،دعوای کش و قوس دار خانی و مسجدی و پشت پرده های آن ، بازتاب جریانات سیاسی ملی و مذهبی در دهه چهل و پنجاه در شهرضا، ماجرای تاسیس حسینیه سادات و به دنبال آن مدرسه اقدمیه و صاحب الزمان(عج)، جلسات معروف علمای برجسته شهرضا در پنجشنبه ها که حدود نیم قرن برقرار بود و برخی جلسات موضوعات مطروحه در آن ، راه پیمایی ها و حوادث مربوط انقلاب اسلامی در شهرضا و نام بردن و بیان خاطرات از بسیاری از علمای مخلص و متعهد که شاید امروزه نامی از آنها حتی در بین طلاب شنیده نمی شود و یا شاید در گوشه دیگری از ایران و یا جهان سکنی گزیده اند تنها گوشه ای از خاطراتی بود که حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ نعمت الله جعفری در بیش از ده جلسه برایم متواضعانه نقل نمودند.قصد دارم به امید خدا بعضی از گنجینه های تاریخ را به مرور در وبلاگ قرار دهم. تا خدا چه خواهد.


 




برچسب ها : شهرضا