سخن من نه درباره آخوند خراسانی معروف به صاحب کفایه است و نه سید خراسانی که در روایات اخرالزمان وعده اش را داده اند. سوژه سخنم شیخی است زاده سرزمین خراسان که سالها پیش در شهرضا رحل اقامت افکند و ماندگار شد.قریب به سه دهه است که از دار دنیا رفته است. هنوز در لسان عامه مردم از او به عنوان شیخ خراسونی  یادی می شود.در اوج معروفیتش به عنوان عارف خراسانی مشهور شد.در مجالس زنانه هم خانم ها از نطق فرزندش بهره مند می شوند. ناگفته پیداست که او هم شیخ بوده وهم اهل خراسان. او را ندیده بودم . عکسش را هم چنین! اینکه چطور از مشهدالرضا کوبید ودر قمشه گلی سردراورد را هم نمی دانم.شاید مهم نباشد. روحانیون مهاجر به شهرضا هم برای خودشان حکایتی دارند.از شیخ کرمانی(شیخ کرمونی)وشیخ نوری و شیخ خراسونی گرفته تا مصادیق امروزی. حال این امر ایا به مهمان نوازی این مردمان بر می گردد و یا به غریبه پسندی انها، باز هم نمی دانم....کم نیستند کسانی که اول و اخر اقامتش را در شهرضا بیاد می اورند. شور و شوق و دست و پاشکستن مردم برای استماع سخنانش در مساجد مرکزی شهر به طوریکه گاه پشت بام مسجد حاج ملاهادی هم کفاف مشتاقان وعظ او را نمی داد و ازآن سو، غریبی و تنهایی اش در همین دیارو گذران انتهای عمرش با یک دوچرخه! به طوری که همان مستمعین پروپاقرص دیروز  خبری از او نمی گرفتند و احوالی نمی پرسیدند!  آخر او دیگر شیخ خراسونینبود بلکه شیخ قمشه ایشده بود!

 




برچسب ها : شهرضا