یک قایق دو نفره موتوری با وسایلی اندک و ناچیز،طی کردن پیچ و خم های خطرناک رودخانه های آمریکای جنوبی و گذشتن از جنگل های دلهره آور آمازون تنها گوشه ها و تیترهایی از سفرنامه برادران امیدوار برای رسیدن به قبیله(جیوارو) در جنگل های کشور (اکوادور)است.عیسی و عبدالله امیدوار دو برادر بودند که در دهه چهل سفر شگفت انگیز و چند ساله خود را به پنج قاره جهان با وجود سختی ها و ناملایمات ،چه از سوی انسانها و چه از سوی طبیعت، با موفقیت به فرجام می رسانند و در بازگشت به ایران فیلم و عکس های بسیار نادر و کمیاب و هم چنین اطلاعات ذی قیمتی را برای کهن بوم خویش وبلکه در مواردی برای مردم جهان به ارمغان می آورندچراکه اینکه بعنوان اولین انسانها وارد برخی مناطق جهان شدند.وسائل و تجهیزات این مسافرت به اضافه عکس های تهیه شده امروزه در یکی از موزه های کاخ سعدآباد به نمایش درآمده و یکی از دو برادر(که فی الحال ساکن ایران است) به طور زنده و گویا سفره سفرش را برای بازدیدکنندگان باز می کند و تجربیاتش را تقسیم. ظاهرا بازگشت برادران امیدوار در زمان خودش غوغائی در وطن بپا کرده اما امروزه فروکش کرده و جوانان هم وطن بیشتر به فیس بوک و واتس آپ و لاین دلمشغولند تا خواندن یک کتاب آنهم از نوع سفرنامه هفتصد صفحه ای. قبلا به طور پراکنده و به عنوان تنفس و وقت استراحت در میان مطالعات تخصصی ام آن را مطالعه کرده ام.قسمتی از این سفر به آمریکای جنوبی و قبائل بومی جنگل های آمازون انجام شده است. برادران امیدوار بعنوان اولین انسانهایی که به قبیله جیوارو وارد شدندو سالم برگشتند در جهان خبر ساز شدند.بومی های جیوارو خشن ترین بومیان آمازون به شمار می روند.آنها عادت داشتند که پس از پای درآوردن دشمن یا جهانگردی سر او را از بدن جدا کرده و آن را به عنوان رهاوردی جنگی یا دوستانه در قبیله خود حفظ کنند.در این میان یکی از شگفت انگیز ترین کارها را انجام می دادند که عبارت است از کوچک کردن طبیعی سر انسان بدون کمترین چروک با استفاده از چند محلول گیاهی.در این فرآیند که چند و چون آن به طور کامل در سفرنامه ذکر شده است کله انسان به اندازه یک پرتقال می شود اما موهای او به اندازه و شکل طبیعی خود باقی مانده و در آن کوچک ترین تغییری داده نمی شود..در این قبیله خون اشام تنها یک چیز به عنوان زینت یا هدیه کاربرد داشت و آن هم چیزی نبود جز همین سرهای کوچک شده.قبل از این دو برادر چند کشیش مسیحی و یک پزشک آلمانی هم قدم به این منطقه گذاشته بودند ولیکن سرانها دچار چنین سرنوشت دردناکی شد. برادران امیدوار به محض فهمیدن اصل ماجرا و این که چه دامی برایشان پهن شده است سریعا از آنجا خارج شده و به عنوان اولین انسان ها سالم از این جهنم سبز جان به در می برند.امروزه یکی از آن سرها را می توان در موزه برادران امیدوار مشاهده کرد.

امروز، اما لازم نیست وحشی گری را در جنگل های دو هزار کیلومتر ان سو ترو با عبور از موانع مرگبار طبیعی جستجو کنیم،بلکه کنار گوش خوش فرم خودمان،کم تر از صد کیلومتری مرزهای غربی مان به وفور یافت می شود. هم چنین لازم نیست قدم رنجه کرده و رنج سفر را بدوش بکشیم، خونخواران داعش خودشان با آب و تاب، با نام الله و محمد بن عبدالله! سرهای بریده را حواله خانه ها و درگاه های مجازی مان می کنند.فرق نمی کند این سرها از آنِ که باشد، مسیحی، ایزدی، علوی ، ... هرچه باشد ذبح انسانیت است در غوغای تمدن مدرن که با سوت و کف صریح و یا سرتکان دادن های پنهان مدعیان حقوق بشر همراه است. وحشیان جیوارو این بار نه در یک جهنم سبز بلکه در بیابانی گرم مشغول تفریح با کله اند، با آن فوتبال بازی می کنند! کباب درست می کنند! و باآب و تاب تعریف می کنند!حتی استاد وهابی صریحا در کلاسش می گوید سربریدن انسان با سربریدن گوسفند فرق دارد و باید همراه با لذت و کیف باشد! آنهم به اسم حکومت اسلام!.....و باز هم این دین است که به یغما می رود ای خدا.............................! چه کنیم با این غده بدخیم که سالها قبل از بیت المقدس و سرزمین زیتون سرباز کرد و قبله نخست را ضربدری کرد و امروز سر دیگرش در کناره کربلای حسین پیدا شده است؟ این الطبیب؟ این الرفیق؟این؟


 




برچسب ها : دین برچسب ها : سیاسی