سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 779584
  • بازدید امروز: 13
  • بازدید دیروز: 30
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

 

در خردادماه سال جاری و در آستانه پنجاهمین سالگرد قمری وفات حکیم فرزانه از کتاب روشنای یادها شامل خاطرات و دست نوشته های حجت الاسلام و المسلمین استاد جعفری(حفظه الله) رونمایی شد. از دو سه سال پیش در دیدارهای متعددی که خدمت نویسنده روشن ضمیر کتاب می رسیدم سخت مشتاق شنیدن خاطراتی می شدم که یا برایم تازگی داشت و یا اینکه می دانستمش اما مرور ان به بیان و سخن ایشان لطف مضاعفی داشت.گاه و بیگاه که به شهرضا مراجعت می کردم به اندک بهانه ای پابه رکاب می شدم برای شنیدن این خاطرات و مخصوصا در تابستان سال گذشته ساعت ها در این زمینه از خدمت ایشان استفاده بردم.خوشبختانه این گنجینه عظیم که به مدد حافظه دقیق استاد جعفری، دستخوش کمترین نسیان و فراموشی شده است و می تواند منبع مهمی برای جریان شناسی اصناف مختلف شهرضا جهت تحقیقات جامعه شناختی و تاریخی باشد، لباس نشر پوشید و به عنوان یک سند مکتوب تاریخی قابلیت استناد و مرجعیت پیدا نمود.کتاب را از حضرت ایشان هدیه گرفتم و در نیم روزی مطالعه کردم چه اینکه این کتاب سیصد صفحه ای معجونی لطیف و روان است که دلنشین و دلربا بوده و بدون وجود دست اندازهای بی مورد نگارشی، همه سنین اعم از خردسال و کهن سال می توانند به بضاعت خود از ان توشه ای برده و با تاریخ معاصر کهن بوم خویش آشنا شوند.

کتاب روشنای یادها با برجسته سازی و نگاه خاص به شئون اجتماعی و دینی صنف روحانیت خدمت بزرگی را به حوزه های علمیه در یادآوری میراث پربهای خویش و ایجاد انگیزه در حفظ و پاسداری ان نموده و از سوی دیگر گام بی بدیلی را در راستای هویت سازی بومی برای مردمان این منطقه برداشته است.در این کتاب خواننده با جریانی پر امتداد از روحانیت دلسوز در قرن معاصر مواجه می شود که با تمام توش و توان خویش سعی در حفظ اعتقادات دینی مردم و بپاداشتن شعائر دینی داشته است.شهرضا، دیاری است که تقید مردمانش به شعائر مخصوصا مراسمات عزاداری خامس آل عبا(ع) زبانزد خاص و عام است به طوریکه به رغم ناملایمات روزگار لاابالی،هم جهانگردان خارجی سفرنامه هاشان خالی از نگارش کم و کیف عزاداری و ضجه های مخلصانه عزاداران قمشه در عزاخانه های گلین و خشتی نبوده و هم امروزه مسافران و عابران این دیار از شور و شوق عجیب شهرضا و سیاه پوش شدن ان در دهه محرم و ایام حزن آل الله به وجد آمده و ان را کم نظیر معرفی می کنند.این ارادت ملکوتی که در سال های دور با هوشمندی بانیان عزای اهل بیت(ع) جهت تضمین استمرار و تداوم آن، با سنت وقف گره خورده است با عث شده است که در این شهر نه چندان بزرگ با بناهایی مواجه شویم که کاربری ان مخصوص عزاداری و اقامه عزای اهل بیت است و از وجب به وجب ان نام حسین بلند می شود.هم چنین افتخار به برآورده کردن نیازهای کوچک و بزرگ عزادران سید الشهدا(ع) چرخه متنوعی از وقفیات را سامان داده است که در انها حتی توتون قلیان مجالس عزاداری(به رسم قدما) هم از قلم نیفتاده است.این بزرگداشت عظیم خود با زبان گویا خبر از عقبه ای سترگ می دهد که خون دل خوردن علما و دغدغه دین داشتن حافظان شریعت در ان نقش محوری داشته است.خوشبختانه در این کتاب حتی روضه خوان های ساده اباعبدالله هم از قلم نیفتاده اند همانانی که شاید از قیل و قال دروس متداول مدارس علمیه و اسم و رسم نجف و قم و اصفهان هم بهره چندانی نبرده بودند اما بکاء و ابکاء خالصانه شان رونق مجالس عزای جگرگوشه زهرای مرضیه بوده و حتی در عصر رضاخانی از پا ننشسته و  نام اربابشان حسین را با اشک و اه ارزانی پدران و اجداد ما کردند.

از سوی دیگرباید توجه داشت که با وجود تلاش های فرهنگ مهاجم غربی برای یکسان سازی فرهنگی که در نتیجه ان تنها یک رفتار بعنوان هنجار و ارزش معرفی می شود (که انهم لابد لیبرالی است!) هنوز هم شخصیت های بومی و محلی نقش بی بدیلی درهویت بخشی به مخاطبان خاص و عام خود را دارند.هنوزدر پیچ و خم دهکده شدن این جهان و درست در اوج پیشرفت خیره کننده صنعت بی اصل و نسب ، همگی ما اندک تعلق خاطری به کاشانه و زادگاه خود داریم و نسبت به ان احساس مسئولیت  می کنیم.اگر در کشوری مثل ایالات متحده امریکا معلمان تاریخ بیشترین حقوق را در نظام آموزشی دریافت می کنند علتش اینست که وظیفه سنگینی بر عهده آنهاست چراکه از یک سو سودای گرفتن و استثمار عالم را دارند و از سوی دیگر تمام بضاعت تاریخی شان به بیش از پنج قرن نمی رسد و تمدنی ندارند که بدان بنازند و فخر فروشی کنند.اما در این سوی عالم ودر جای جای مشرق زمین سخن از اصالتی است که قیمت ندارد و در طول هزاران سال ریشه دوانده و البته همواره سوداگرانی در پی به فراموشی سپردن و در صورت امکان به نابودی کشاندن ان بوده اند.

روشنای یادها کتابی است که جوان شهرضائی با خواندن ان از نزدیک و با تمام وجود لذت اتحاد و همدلی را می چشد و در عین حال سرانجام ناگوار افتراق و عدم اتحاد(چه به نام خانی و مدرسی یا خانی و مسجدی و چه به نام چپی و راستی) درحافظه تاریخی اش جاخوش می کنند.هم چنین اگر بداند همین مردم کوچه و بازار به رهبری علما وصله ناجور بهائیت را برنتابیدند دیگر به راحتی خرقه پوش این و آن نشده و اجازه نخواهد داد که دیگرانی تازه از راه رسیده ( و لو مهمان!) پازل های هویتش را به عناوین مختلف جابه جا کنند. او زمانی را در ذهن خود تصور می کند که چند مجتهد مسلم و صاحب فتوا در این شهر می زیستند که با نفس قدسی شان ،ظلمت و تاریکی را به ستوه می آوردند و با طبع کریمانه شان به رفع اختلاف ریز و درشت مردم کمر بسته بودند.او بعد از این ، جور دیگری و با نگاه متفاوتی از خیابان حکیم فرزانه و حکیم صهبا رد می شودودیگر پوزخندی به نام خیابان حکیم اسدالله نمی زند. خواننده این کتاب سکوت امروزین مسجد خان و کارخانه نوین را بغضی آکنده از فریاد می داند که در آجر آجر آن نهفته و آرمیده است و از آن سو زائر شهرضائی شاید در حجره های پیرامونی ایوان طلای شاه نجف سراغی از عالمان هم شهری اش بگیرد که روزی ملازم و مصاحب مراجع بزرگ تقلید بوده اند.این کتاب برای طلاب جوان هم تلنگری است که هیچ گاه فراموش نکنند که ابروی امروز روحانیت شیعه نه یک شبه و به  ثمن بخس بلکه ذره و ذره و به بهای سنگین حاصل شده است.

به هر روی این کتاب را تحفه جامعی یافتم که به اسم و عنوان پر مغز خویش تا حد امکان وفادار مانده است،هم استحقاق خواندن دارد و هم ارزش معرفی کردن ،تاریخ ناب شفاهی ای که جامه کتابت پوشیده و به مدد اکسیر اخلاص و سوز دل نگارنده ان برای همیشه ماندگار خواهد شد انشاء الله.

پی نوشت: هفته گذشته مراسم تجلیل از جوانان برتر شهرستان شهرضا در فرمانداری تشکیل شد بدون حضور حتی یک طلبه جوان!


 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : کتاب شناسی



 

در میان هزاران نقطه خوب گاه ممکن است نقطه ضعفی چشمت را بگیرد. می خواهی چشمت را ببندی و آن را نادیده بگیری اما باز دست بردار نیست. اگر دست خودم بود در نطفه خفه اش می کردم اما دغدغه ای است که گاه ان را رسانه ای می کنم. کم است اما نادر هم نیست در زمانه ما. ما اخر الزمانی ها  با پدیده ای مواجهیم به نام زیارت تفریحی! در میان سه شهری که در ایران به نام حرم اهل بیت(ع) ملقب شده اند بغیر از قم تا حدودی مشهد و بسیار بیش و پیش از آن شیراز گرفتار این عادت نادرست شده اند. منظورم از زیارت تفریحی انست که اولا در این سفر تفریح اصل می شود و زیارت به حاشیه رانده می شود و ثانیا در همان زیارت نصف نیمه هم جهلی تبدیل به علم نشده و نقصی کامل نمی شود.اینکه کسانی در معبد دنبال گناه باشند نه مخصوص دین ماست و نه خاص زمانه ما. چه اینکه روایات ما خبر از ادب کردن جوانی توسط مولا علی(ع) می دهند که در حین طواف چشم چرانی می کرد! اما به نظر می رسد غربی شدن سبک زندگی های ما، خواه عواملش وطنی باشند یا اجنبی، خیرخواه باشند یا بدخواه، ساحتی قدسی به نام زیارت را هم هدف گرفته است. در این چند روزی که مجاور حریم رضوی و قدم زن پایتخت معنوی ایران زمین بودم به راحتی می شد رگه های پر رنگی از این خطر را مشاهده کرد. خود طی مسیر برای زیارت یک امام معصوم کار مقدس و در خور توجهی است. اینکه زوج جوانی با هم زائر و پای بوس حرمش شوند لطف مضاعفی است اما این با هم بودن آیا بسان رفتن به آرایشگاه و عروسی و ویلای شمال است یا رفتن به حریمی که به تعبیر زیارت جامعه کبیره مختلف الملائکه است یعنی جایگاهی که محل رفت و آمد ملائکه است؟ از دیرباز فیزیک حرم والمان های بصری مرقد یک امام معصوم طوری طراحی شده است که زمینه سازی گناه به حداقل می رسد. غیر از خود ملکوتی بودن فضا که انس و جن را به تواضع وامی دارد عوامل بیرونی زیادی در تغییرات و نوسانات این جو ملکوتی موثرند.از حکومت و رسانه ها و تولیت و برنامه های حرم گرفته تا تربیت خانوادگی و جست و خیز عقیدتی شخص زائر و همراهان او. سبک غربی زیارت عملا مهم ترین سکوی توبه و انابه را به مکانی برای تفریح و هواخوری تقلیل می دهد و موبایل ها را برای عکس گرفتن تا کنار خود ضریح به صف می کند. شما خودتان حساب کنید وقتی یک خانم با هفت قلم ارایش به گونه ای که وجودش داد می زند اولین بار است چادر پوشیده است می اید و از شما درباره طریقه شکسته شدن نماز مغرب ! سوال می کند و مواردی بسیار از این دست نشان می دهد جای کار بسیار بیش از انی است که تا بحال انجام شده است.با اینحال در این چند روزه شاهد بودم که برنامه ها ی فرهنگی حرم رضوی به شدت افزایش یافته بود به طوری که حتی از جمعیتی پنجاه نفره در رواق هایی همچون دارالحجه غفلت نشده بود و گعده های مختلف عقیدتی و یا فقهی توسط حوزویان و با هماهنگی و همکاری خدام حرم برقرار شده بود. این برنامه ها در نوع خود بسیار مفیدند و باید ادامه کند. اینکه این برنامه ها از حیث محتوا چگونه بودند و اینکه ایا حوزه مشهد به تنهایی می تواند این بار عظیم را مخصوصا در حوزه عقیدتی و مسائل کلامی به دوش بکشد بحث مجزایی است که برخی مشاهدات من در ان تردید جدی ایجاد کرده است.

حال برگردم به سوال اصلی: فرق زیارتگاه با تفرجگاه چیست؟ نظر شما چیست؟



 




برچسب ها : دین برچسب ها : خاطره



 




برچسب ها : دین



 

حدود دو سال پیش بود که دکتر حسین الهی قمشه ای طی سخنانی جنجالی گفت که بیش از سی سال است بر سر مزار پدر حاضر نشده است و این قبیل رفتارها را صورت پرستی و مذموم می داند.حتی ایشان در سخنان خود زیارت مرقد ائمه اطهار (ع) را هم شامل این قبح دانسته و با استناد به حدیثی گفته بود که قبر امام رضا (ع) در قلوب محبین آن حضرت است.آن روز وقتی این حرف ها را عزیزی با آب وتاب برایم تعریف می کرد خیلی تعجب نکردم چه اینکه گاه گاهی که زائر قبر این حکیم دور افتاده از وطن می شوم متصدی قبرستان وادی السلام بی توجهی فرزندان آن مرحوم را به رخم می کشد! به نظر می رسد زندگی مرحوم الهی قمشه ای چه قبل و چه بعد از وفات با نوعی غربت عجین بوده است. این خاطره از مرحوم آیت الله اراکی معروف است که در روز تشییع جنازه مرحوم الهی قمشه ای در قم وقتی جماعتی اندک اما عمامه به سر را پشت سر جنازه ای می بیند از شخصی مطلع می پرسد که تشییع جنازه کیست؟ می گوید: الهی قمشه ای. ایشان با تعجب بسیار می پرسد: الهیِ مترجم قران؟ و وقتی طرف مقابل به نشانه تصدیق سری تکان می دهد ناباورانه می پرسد : الهی قمشه ای و این تشییع غریبانه؟ اگرچه نباید از میراث علمی و عملی اشخاص بعد از وفات غافل شد و اصل این سخن که افراد بعد از مرگ هم به نوعی زنده هستند درست است اما این به معنای شست و شوی ناشیانه برخی آداب و رسوم مایه دار و برخاسته از عقل و نقل نیست. اگر قرار باشد زیارت قبور ، پرستش قبور تفسیر شود که همان آش و کاسه وهابیت و تهمت همیشگی آنان علیه تشیع است. در مکتب شیعی روح مومن انقدر تعالی و ارزش و کرامت دارد که حتی فانی ترین چیزها یعنی جسد او هم به برکت ایام مصاحبت و همکاری با روح محترم شمرده می شود.بعد از سفر هندوستان و مشاهده نزدیک مرده سوزی هندوان مدت مدیدی در این تفکر بودم که راز این همه تفاوت فاحش در برخورد با جسد مردگان در میان ادیان چیست؟ آیا این امری کاملا عرفی و زائیده قرن ها عادت بی سر وته بوده است و یا اینکه با پالایش خرافات و اضافات آن می توان کل جهان بینی یک دین را در آن پیدا کرد. نتیجه این مطالعات که به زودی در سفرنامه هندوستانم به چاپ خواهد رسید این بود که از انجا که بالاترین کرامت انسانی را می توان در اسلام یافت رگه های قوی ای از این کرامت در نوع تدفین و کیفیت ان و هم چنین سفارشات بعدی متبلور شده است.اگرچه شکی در فنا پذیری و از بین رفتن (کل یا اکثر)جسم به معنای فیزیکی آن نیست ولی روایات ما از نوعی علاقه میان جسم وروح صحبت می کنند که نه فقط در زندگی و حیات بلکه بعد از مرگ و تا قیامت کبری ادامه خواهد یافت.نهایتا اگر کسی از لحاظ فلسفی و عقلانی نتوانست تبیین عقلی برای این امر بیابد اما نمی تواند سیره پیامبر در زیارت قبور را منکر شود.آیا کسی که به تصریح قران شاهد بر اعمال است با آمدن به قبرستان مرتکب کار قبیح و یا عبث شده است؟ ایا می توان سیره هر روزه امیر مومنان(ع) در زیارت وادی السلام را به تلاشی صرفا جهت آموزش و یادآوری معاد به اصحاب تقلیل داد؟از همه اینها عجیب تر آیا زیارت مشاهد مشرفه و قبور ائمه (ع) که به تعبیر زیارت جامعه کبیره (مختلف الملائکه)محل رفت و امد ملائکه است را می توان صورت پرستی دانست. اینکه زیارت قبور مانند بسیاری از آموزه های دینی گرفتار برخی خرافات و یا رسومات غیر شرعی و یا حتی ضد شرعی شده است واقعیتی است که برای زدودن ان نباید صورت مساله را پاک کرد.

 علت اینکه بعد از دو سال و در چهل و یکمین سالگرد وفات حکیم الهی قمشه ای این سخنان را باز خوانی کردم  دیدن عکس هایی از حضرت آیت الله جوادی املی بود در حال زیارت قبور وادی السلام قم. یعنی همانجایی که استادشان حکیم الهی قمشه ای به خاک سپرده شده اند. حال که یادی از این استاد و شاگرد شد شنیدن این خاطره هم خالی از لطف نیست. شاگرد حکیم ،در خاطرات خود شرح سوز و گداز عارفانه و عاشقانه استاد خود را این‌گونه نقل می‌نماید: «به یاد دارم روزی در مشهد، حضور مرحوم آقای الهی قمشه‌ای رسیدم و در صحن آزادی و نزدیک مقبره مرحوم شیخ بهایی از ایشان سوال کردم که حاج آقا چرا امسال دیر مشرف شدید؟ فرمودند: به حضور سلطان بی‌دعوت نباید رفت. عرض کردم: یعنی چه؟ فرمود: من هر وقت مشهد مشرف می‌شوم، با دعوت حضرت می‌آیم. پرسیدم چگونه از شما دعوت به عمل می‌آورند؟ فرمود گاهی خواب می‌بینم در حرم هستم و گاهی نیز در صحن و به محض دیدن خواب، مشرف می‌شوم و پریشب خواب دیدم که در حرم هستم. از این رو، حرکت کردم و سفره را بستم.

ایشان در ادامه فرمود: ضمنا الان در صدد هستم که نکته‌ای را تکمیل کنم. عرض کردم: چه نکته‌ای؟ فرمود که در کوپه قطار، همسفرانی هم زبان خود نداشتم؛ از این رو ناچار شدم به حال خود بپردازم. غزلی را شروع کردم که قصد دارم در اینجا آن را تکمیل کنم و آن غزل این است:

 

در  راه  طلب  پای  فلک   آبله  دارد                  این وادی عشق است و دو صد مرحله دارد

دردوغم ورنج است وبلازاد ره  عشق                 هر  مرحله  صد  گمشده   این  قافله  دارد

در  راه  بیابان  جنون عشق زند  گام                  کز  چرخ  شتابنده   فزون  حوصله     دارد

گر من نکنم شکوه ز شب‌های فراقت                  از  حوصله  من  شب  هجران  گله    دارد

دیوانه  عشقیم و چو گل با رخ خندان                  کز حلقه  گیسوی  تو   دل  سلسله   دارد

از یاد تو ای گل همه شب بلبل جانم                  گه  نغمه  و  گه  ناله  و  گه  ولوله   دارد

دل  در  طلب وصل تو ای ماه حجازی                  در  کوی  صفا  رقص  کنان   هروله    دارد

صدمرحله راعشق به یک گام‌رودلیک                در  هر  قدم  این  ره  چه  کنم  صد تله دارد

گر  دست  مرا  جاذبه  عشق نگیرد                 فریاد،  نه  جان  زاد  و  نه  دل  راحله   دارد

مدح  رخ  زیبای  چون  گفت   الهی                 یک  بوسه  از  آن  غنچه  خندان  صله دارد

 آری، عارف درباره آسمان با همه زیبایی‌اش می‌سراید که این آبله پای سالک الی‌الله است؛ خلاف کسی که از زمین به آسمان نگاه می کند. او معمولا خیل انجم و اختران را می‌ستاید؛ ولی کسی که روی آسمان پا گذاشته است، چون قلب او عرش خداست (قلب المومن عرش الرحمن) آسمان را مانند آبله پای سالک می‌داند.



 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : دین



 

جشنواره علامه حلی به نوعی بزرگ ترین ماراتن علمی حوزوی به حساب می اید که از اواسط دهه هشتاد توسط معاونت پژوهش حوزه راه اندازی شد. در آن سالها مسئولین حوزه به این نتیجه رسیدند که برای ایجاد موج پژوهشی در میان حوزویان باید حساب طلاب جوان را از روحانیون نسبتا پابه سن گذاشته و ناآشنا به شیوه ها و متدهای جدید نگارشی و پژوهشی جدا کرد. لذا جشنواره ای راه اندازی شد با نام یکی از سترگ ترین پژوهشگران حوزه علمی شیعه مرحوم علامه حلی که مجتهد شدنش در سن نوجوانی همه را ترغیب به این نامگذاری نمود. شرط مهم حضور در این جشنواره هم زیر سی سال بودن شرکت کنندگان آنست. در دو سه دوره نخست بی نظمی هایی مشاهده می شد به طوریکه در اولین دوره جشنواره بزرگواری با سی مقاله! شرکت کرد. حال کِی وقت داشته این افاضات را به قلم بیاورد و مکتوب نماید الله اعلم! این بی سامانی ها به مرور کم شد به طوریکه در چهار دوره اخیر جشنواره هر نفر حداکثر می تواند سه اثر در قالب کتاب و یا مقاله به این جشنواره ارسال کند ضمن اینکه پذیرفته شدگان نهایی جشنواره حق حضور در دوره بعدی را ندارند تا عرصه رقابت برای تازه واردها بیشتر باز شود. در دوره ششم جشنواره دبیرخانه های استانی اصفهان، تهران، کرمان، همدان وقم هم فعال بودند و بیش از هشت هزار نفر در یک رقابت نفس گیر شرکت کردند. در نهایت سی اثر به عنوان اثر برگزیده انتخاب شدند. مقاله ای از من با عنوان (واکاوی استشهاد به حدیث اعرفوا الله بالله در برهان صدیقین ) هم در بخش کلام و فلسفه به عنوان برگزیده انتخاب و تقدیر شد. خصوصیت بارز این مقاله بیش از محتوای ان از حیث روش دارای اهمیت و برجستگی است.در این مقاله برای نخستین بار به طور مبسوط یکی از مختصرترین و در عین حال پراهمیت ترین احادیث شیعی از حیث عقلانی بررسی تمام عیار شده است و با بررسی انتقادی تمام اقوال و مبانی انها به اثبات رسیده است که می توان این حدیث را در راستای اثبات برهان صدیقین که از مهم ترین و در عین حال مشکل ترین براهین اثبات خداوند است به کار برد. اهمیت روش نگارش این مقاله در این بوده است که به طور تخصصی اصطیاد براهین عقلی از معارف وحیانی صورت گرفته است که در اثبات همنوائی و هماهنگی حکم عقل و وحی بسیار حائز اهمیت است.



 






صفحات :
|  1  2  >  |