سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 779858
  • بازدید امروز: 111
  • بازدید دیروز: 71
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

سخت درگیر امتحاناتم هستم وبه همین خاطر خیلی وقت  آب ونان دادن به پاره تن مجازی ام را ندارم اما از آنجا که همه آره!ما هم آره!      گفتم چه بنویسم که راحت الحلقوم بروبچ باشد یادم به شعری افتاد که ذکر حال خیلی از جوانان دوران ماست.نسل پفک نمکی همراه با روغن نباتی اضافه!به وقت کار بی حال وبه وقت عار با حال! البته تتمه ای دارد که جواب نسل روغن حیوانی وگردو وسنجد است .همانها که فکر می کنیم هم قطار دراز گوش ها هستند وچیزی نمی فهمند .بله شاید از  کامپیوترووب کم واینترنت سر در نیاورند ولی وقتی می  خواهند نیم رو درست کنند به دنبال سیخ کباب نمی روند !

گفتا پدر تو جلوه خوبان ندیده ای                       زلف سیاه وموی پریشان ندیده ای

نشسته ای به گوشه ای ز درد عاشقی            در این میان رسیدن جانان ندیده ای

شرح:

ای پاپی محترم

گذشت آن دورانی که صاف بعد از بیابان بردن گوسفندان می رفتی پای سفره بخت وبعد هم چیزهایی می دیدی که در ذهنت هم پر نمی زد!خب حق هم داشتی چون نه اینترنتی بود ونه سایت وعکس وبلوتوث مبتذلی.اما کجائی ببینی در قرن بیست ویکم به مدد مواد آرایشی سنگ پای قزوین هم ماه شب چهارده می شود.آخر شما که لب به پیتزا نمی زنید ووقتی به طور اتفاقی وارد کافی شاپ می شوید فکر می کنید که برق رفته است چه جور عشق را می فهمید.گذشت آن دوره ای که نهایت فرکانس عشق شما سر کوچه بود ودر خانه همسایه .امروز تبریزی عاشق مشهدی می شود وبندری عاشق شمالی.بچه ها همه بازار مشترک شده اند ،پدر از خاوران ومادر از باختران،متولد شده شمال ،تربیت یافته مرکز وفعلا ساکن جنوب!پدر ،ما به مدد تکنولوژی لرستان را به کردستان برده ایم وکردستان را به قلب لرستان،خلاصه اینکه شما با بوی چراگاه وروغن سوخته بیشتر آشناترید تا اخرین نوع اودکلن های کوچه بازاری!

جواب پدر:

گفتا پسر ،تو سفره بی نان ندیده ای                 آه وفغان وناله طفلان ندیده ای

نشسته ای به گوشه ای ز درد قرض خواه       در این میان رسیدن مهمان ندیده ای

شرح:

بدبخت ،شما که ماه عسل ندارید ما داشتیم .ماه عسل شما ماه مرباست ،ماه روغن وازلین است .با دیدن اولین  قبض آب وبرق ودر آینده قبض آفتاب!دچار کوفتولوژی عشقی می شوید .علاقه های شما روزنامه ای است .در موبایلتان همه اسمی پیدا می شود از کبوتر وغزال وآهو تا صحرا وسبزینه و... حالا ما با حیوانات بیشتر  می گردیم یا شما! زمان ما با چادر سفید به خانه شوهر می آمدند وبا کفن سفید برمی گشتنداما حالا با بنز سیاه می آیند وبا روی سیاه برمی گردند.

بچه جان ،آنروز که تو به اقیانوس می گفتی آقا یونس وبه آلبالو می گفتی آب لولو من داشتم تو را آب وغذا میدادم.عشق وقتی خوب است که ماندگار باشد.باطوفان حوادث عقل از سرت نپرد مخصوصا وقتی که تا خرخره زیر قرض باشی وآنوقت یک مشت مهمان از نوع اتیوپیائی روی سرت خالی شوند.

منتظر حاشیه های شما هستم.




برچسب ها : ازدواج



مردی به دربار کریم خان زند رفت وبا ناله وفریاد خواست که کریم خان را بییند .سربازان مانع حضورش شدنداما کریم خان که مشغول کشیدن قلیان بود بعد از شنیدن سروصداها  به مرد اجازه ورود داد.کریم خان از مرد پرسید که چه شده است که این قدر ناله وفریاد می کنی؟

مرد با درشتی گفت :دزد همه اموالم را برد والان هیچ در بساط ندارم.

کریم خان پرسید :وقتی اموالت به سرقت رفت ،تو کجا بودی؟

مرد گفت :خوابیده بودم.

خان گفت :چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟

مرد در این لحظه آنچنان پاسخی داد که در تاریخ ماندگار شد.او گفت:چون فکر می کردم تو بیداری ،من خوابیده بودم!

شاید الان خیلی دیر باشد که درباره مصاحبه هفته گذشته رئیس جمهور ومخصوصا افاضات ایشان در باب حجاب تلنگری نوشتاری بزنم اما به قول معروف ماهی را هر وقت از آب بگیری می میرد!!!

من هر دو دوره به دکی خودمون رای دادم چون می دونستم اگر نخست وزیر امام وصاحب امضاء امام واز این قماش افراد رای می آوردند  امروز بجای راهپیمائی بر علیه بد حجابی باید در تجمع علیه بی حجابی شرکت می کردیم .اما ما با هیچ کس عقد اخوت نبسته ایم.

ای دکتر عزیز که هر از گاهی پا توی نعلین علما می کنی!

خیلی ها ناموس خودشان را به مدارس ،ادارات،نهادها و مراکز تفریحی تحت نظر تو می فرستند وخیالشان راحت است که تو بیداری!

خیلی از افرادی که به تو رای دادند فکر می کردند که تو فقط کارت این نیست که بعد از بسم الله ،دعای فرج بخوانی بلکه عفاف را از رساله نشینی خارج می کنی وقبل از همه طرح های اقتصادی وسیاسی طرح عفاف وحجاب را آنهم در زیر مجموعه خودت اجرا می کنی؟

دکتر ،بیدار شو!

من از بیگانگان هرگز ننالم                     که هرچه کرد با من آشنا کرد




برچسب ها : حجاب برچسب ها : سیاسی