سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 779059
  • بازدید امروز: 126
  • بازدید دیروز: 50
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

خورشید امامت همراه با کاروانی که مرکب او را در بغل گرفته بودند به روستای نه چندان خوش بر و رویی رسیدند که خاک سرخش همچون گونه سرخ یک صورت بر کل این دیار خود نمایی می کرد. وقت ظهر شده بود و خورشید با تمام وجود آرزو می کرد که ابری نیاید و مانع دیدارش با شمس الشموس نشود. امام آب طلبید اما نه برای خوردن بلکه برای وضو. آبی نرسید ولی دردودلی سوزناک شرح قصه کوتاه و زخم دیرینه این دیار سرخ فام شد و آن کم آبی و بلکه بی آبی بود. حاضران عرض کردند که چند سالی است دچار خشکسالی شده ایم و این جان برای سیراب شدن مجبور است تا به لب برسد. اما مگر می شود این امیدها از درگه فرزند باب الحوائج ناکام و عطش زده برگردد. دست هادی امت ساقی می شود و رو به سوی زمین. نگاه ها ی همه سر می خورد به سوی زمین و در دلها ولوله میشود که خدایا آیا می شود اینجا هم زمزمی بجوشد و اسماعیل های تشنه این وادی را تا ابد سرمست زلالی خویش کند؟ دست به زمین رسید.مشتی خاک را برداشت و همراه با نگاهی نافذ رهاشان کرد به جای اولشان. خاک در پوست خود نمی گنجید و تازه اشک شوقش در آمد. اشکی که اکنون بعد از گذشت هزار و دو یست و اندی سال تمایلی به خشک شدن ندارد و معجزه ای جاودان شده است از هجرت سراسر برکت شاه طوس علی بن موسی الرضا علیه السلام .

هفته گذشته بعد از دو سال دوباره مشهدی شدیم و راه افتادیم برای پابوسی امام هشتم. خودم، خانمم، مادرم و فرزندانم مسافران نه چندان ساکت یک وسیله نقلیه سیاه رنگ بودند که کویر گرمسار و سمنان را رد کرد تا برسد به شرقی ترین نقطه طلوع امامتدر مشهد الرضا.در راه بازگشت خیلی تمایل داشتم که روستای ده سرخ که یکی از معجزات جاویدان امام رضا علیه السلام در آن رخ داده است را از نزدیک ببینم. بعد از پایان آزادراه مشهد - باغرود بعد از طی کردن حدود بیست کیلومتر راه فرعی  اسفالت و خوش مسیر  به منطقه ای می رسید که زمین و شاید هم زمان! در آن سرخ است. در روایت مربوط به این روستا از آن تعبیر به قریه الحمراءشده است که ترجمه فارسی اش می شود دهسرخ.تابلوهای درشت در طول مسیر نشان می دادند که این روستا کم مسافر نیست و خیلی ها می آیند برای متبرک شدن به چشمه ای که با اشارت امام رضا علیه السلام شروع به جوشش گرفت و هنوز هم می جوشد و خشکسالی های چند سال اخیر کوچک ترین تاثیری در مقدار و کیفیت آب ان نداشته است. به نقطه ای رسیدیم که نوشته بودند چشمه حضرت.مانند آب انبارهای قدیمی حدود ده پله ای پایین رفتیم و و رسیدیم به یک محوطه کوچک که اب چشمه را در چهار خروجی سنگی و بسیار زیبا تنظیم کرده بودند که بر سرهرکدام می شد براحتی آب خورد و سیراب شد. با اینکه سند چشمه دهسرخ بسیار قوی تر از قدمگاه است اما قسمت روزگار سبب شده است که یکی پرمشتری باشد و دیگری جوری باشد که درصد بالایی از مسافران میلیونی امام رضا شاید اسمش را هم نشنیده باشند. البته این حکایت عجیبی نیست. درشهرضای خود ما نام این شهر گره خورده است با امام زاده شاهرضا  و سالانه چند میلیون مسافر و زائر و حال آنکه در پانزده کیلومتری آن امامزاده علی اکبرفرزند بلافصل امام هفتم و برادر بدون شک و شبهه علی بن موسی الرضا  در روستایی به همین نام مدفون است اما بسیار ناشناخته تر از امام زاده شاهرضا.

روایت مربوط به چشمه دهسرخ  در منابع متعدد تاریخی امده است از جمله در عیون اخبار الرضا اثر شیخ صدوق.باب 39(خروج الرضا علیه السلام من نیسابور الی طوس و منها الی مرو) حدیث اول. مضمون حدیث همانست که در نثر ابتدای مطلب نگاشتم.


 




برچسب ها : امام رضا برچسب ها : خاطره



 




برچسب ها : امام خامنه ای



اوضاع نابسامان و کج دار ومریض اسکناس شیطان بزرگ آنقدر در این روزها در صدر اخبار رسمی و کوچه و بازار نشسته است که کم کم باید چند تا رساله دلاریه بدهیم بیرون تا آیندگان بدانند که بر این مملکت بی رغبت به دنیا! چه گذشت در این ایام و شب ها.بچه های قد ونیم قد به همراه پدر بزرگ ومادر بزرگ های دنیا دیده  و عصا به دست هی کانال می زنند به این ور و آن ور تا قیمت ارز را بدانند و حال آنکه شاید تا بحال اصلا کاغذ دلار را از نزدیک ندیده باشند. از قضا وقتی تب دلار در این کهن بوم نه چندان کوچک که ایرانش می خوانند بالا بگیرد از متکدیان خوش نشین خیابان ولی عصر تهران گرفته تا متمولین خوش خوراک همه و همه هوایی می شوند برای مشارکت در این بازار اقتصادی البته قربه الی الله!!! درست یا غلطش را نمی دانم اما بایداذعان کرد که دلار با آن قیافه نحیف و وزن سبکش اما بد جور سرک کشیده است به تمام سوراخ سمبه های زندگی مان. هر جا که می روی حرف دلار است. از خبرگزاریهای بی سر وصاحب اینترنتی بگیر تا سر کلاس و خیابان و بقالی محل و صدا وتصویر وطنی خودمان. یکی می گوید دولت و بانک مرکزی تعلل به خرج دادند و تقصیر آنهاست. دیگری گاه از روی غرض و مرض و گاه صداقت و سادگی می گوید بدبخت شدیم و بیچاره. تحریم ها اثر کرد و شاید هم رفته باشدبه بازار برای خرید گونی گونی نخود و لوبیا که یه وقت در دوران قحطی کبیر به خنسی نخورد.یکی می گوید الا و بلا تقصیر صراف ها است و بقیه پاک پاکند. در این گیر و دار ریش سفیدی سفره دلش را تا ته باز می کند که وقتی ما  ما  ازدواج کردیم دلار فلان قدر بود و حالا خدات تومن. کلی میزگرد در تلویزیون ها و شبکه های این ورکی و اون ورکی گرفتند تا بگیرند یقه مقصر اصلی را. سعیشان مشکور و دهانشان پر نور اما در میان این همه افاضات یکی هم نیامد بگوید بابا ما کلی روایت و حدیث داریم که گناه در آشفتگی های اقتصادی و گران شدن اجناس تاثیر مستقیم و بی برو برگرد دارد. شاید هم خیلی هاشان می دانستند و شنیده بودن این واقعیت را اما خجالت کشیدند که آن را بگویند که شاید مخاطب به آنها نیش خند بزند و مسخره کند حرفشان را. اما من با راحتی و قاطعیت می گویم و روی حرف خودم هم ایستاده ام. توجه هم دارم که وقتی می گوییم گناه اثر دارد به معنای نادیده گرفتن تقصیرها و قصور های دیگران چه مسئول و چه کاسب و چه آدم عادی نیست. گناه به نوعی زمینه سازی می کند و بستر را اماده می کند برای تزلزل دامنه دار اقتصاد. هم چنین خوب هم می دانم که اگر در مقاطعی از زمان اقتصاد نسبتا بهتر بوده لزوما به معنای خوش عملی و تقوا مداری ما نبوده است.چه اینکه خیلی از اوقات عفو وفضل خدا تمام آدمیان را شرمنده خود کرده است.

تمام پازل های این مشکل در جای خودش درست است. تحریم  و جنگ اقتصادی آخرین حربه و تیر دشمن است و تیرانداز معمولا تیر اخرش را با بیشترین دقت به سوی هدف پرتاب می کند، در بی عرضگی برخی مسئولان بالا دستی و پایین دستی اقتصادی وهم چنین کم کاری محسوس و تابلوی نهاد های نظارتی هم شکی ندارم و حاضرم قسم حضرت عباس بخورم، از بی انصافی و خون مکیدن برخی کسبه محترم چه صراف و چه غیر صراف هم بی خبر نیستم ، از جو زدگی بسیاری از مردم برای خریدو فروش دلار هم ناراحتم اما در این میان بیائید چند درصدی را هم بگذاریم پای دورافتادگی مان از خدا و معنویت و ایثار و قناعت . فقط چند درصد!

 




برچسب ها : دین






برچسب ها : پست مدرنیسم



کاریکاتور موهن شرق و در ادامه جواب کاریکاتوری بیژنی به آن:

 




برچسب ها : سیاسی


صفحات :
|  <  1  2  |