دهلی  و نقاشی سیاه و سفید

از فرودگاه تا هتل صرف نظر از ترافیک راه باید 40دقیقه ای را طی می کردیم.فرصت خوبی بود تا از پشت پنجره ماشین ،پایتخت هند را ورای نقشه و رسانه ها ببینم.دهلی یا به قول خود هندی ها دلهی شهر عجیب وغریبی است.در این شهر ساختمان ها نظم خاصی ندارند . از نظافت شهری هم چندان خبری نبود و زباله های ریز ودرشت در هر کوی و برزنی بیش از درختان زیبای استوایی و شاهین هایی که بالای سر آنها مانور می دادند به چشم می آمدند.معنای تبعیض طبقاتی را به راحتی در این شهر پرجمعیت می توان نظاره گر بود.شاید برایتان جالب باشد که بدانید در شهرهای هندوستان چیزی به نام شمال شهر وجنوب شهر به معنایی که نزد ما ایرانی ها مرسوم است وجود ندارد.دهلی یک نقاشی عجیب است با تندترین رنگ ها.کوخ های سیاه و کاخ های سفید به طرز باورنکردنی با هم مخلوط شده اند.در یک جا کارتن خواب هایی را می بینی که تمام دار ندارشان سابه درختی است وبس.این قشر مستضعف در خوش بینانه ترین حالت در آلونک هایی همانند حلبی آباد های سابق روز را به شب می رسانند ، با چهره هایی سیاه و رقت بار و لباس هایی که مدت هاست عوض نشده است.شرح قصه اینان یک بیت بیشتر نیست.در چادر به دنیا آمدن، در چادر بزرگ شدن ، در همان چادر ازدواج و بچه دار شدن و باز در همان چادر ریق رحمت را سر کشیدن! وضع فلاکت باری بود ، حتی برای دیدنش هم باید کفاره بدهی!  در کنار این قشر کوخ نشین و شاخ به شاخ آن کاخ هایی را مشاهده می کنید که یکتا هستند ومعلوم نیست نمونه اش را در زعفرانیه والهیه تهران هم پیدا کنید.ساختمان هایی با بهترین سنگ ونما ، بزرگ و وسیع ودلنواز، با چند ماشین آخرین مدل که در پارکینک منزل پارک شده و یک نگهبانی که بیست وچهار ساعته دم درب ورودی ایستاده وتنها وظیفه اش خم وراست شدن برای ساکنین خانه است.

این امتزاج غنی وفقیر تنها یک استثناء داردو آن قسمت خاصی از دهلی است که ساخته دست انگلیسی ها در زمان اشغال است و ما ایرانی ها آن را به عنوان دهلی نو یا نیودهلی میشناسیمش.عمده مراکز سیاسی کشور از جمله کاخ ریاست جمهوری ونخست وزیری وهم چنین سفارتخانه کشورهای خارجی در نیو دهلی است .بهداشت و هم چنین شهرسازی در این قسمت کمی (فقط کمی!) از بقیه جاها بهتر است ولی با اینحال یادآرور مکر وحیله روباه پیر استعمار است که با عبور از خیابان ها ناخودآگاه از آن منزجر میشوی.

ترس از پلیس نامحسوس و  چپ رانی هندی ها

کم کم به هتل نزدیک می شدیم.ترافیک خیابان های مرکزی دهلی برایمان دردسر ساز شده بود.خیابان هایی کم عرض و پر از انواع وسایل نقلیه .اتوبوس ، ماشین ، موتور وحتی دوچرخه. با اینکه تعداد موتور سواران زیاد بود اما همگی بلااستثناء کلاه ایمنی سرداشتندو قوانین را رعایت می کردند.اصولا در هندوستان رانندگان از پلیس خیلی حساب می بردند.این در حالی بود که پلیس حضور فیزیکی چشم گیری نداشت  وما نه پلیس آنچنانی در میادین وچهار راه ها دیدیم ونه ماشین های پلیس با آژیرهای گوش خراش. خود هندی ها معتقد بودندنیروهای پلیس تحت پوشش افراد عادی در همه جای شهر حضور دارند و در بزنگاه تخلف ، مچت را گرفته وحسابی از خجالتت در می آیند.حرف آنها را چند روز بعد در بنارس بعینه دیدیم.ماشین حامل ما وارد منطقه عبور ممنوع شد در حالی که هیچ نشانی از پلیس نبود هفتصد دلار جریمه شد.

راستی رانندگی در هند از سمت چپ است عین خود انگلیسی ها! وقاعدتا فرمان ها هم در سمت راست تعبیه می شود.در طول سفر چند بار اتفاق افتاد که هنگام سوار شدن به ماشین می خواستم چای راننده بنشینم! چپ رانی هندی ها هم جوکی است برای تازه واردها.اینکه برخلاف کل عمرت برای عبور از خیابان مجبور شوی برخلاف ایران، سمت راست را دید بزنی در چند روز اول کار را برای ما سخت کرده بود.بی عادتی من به این مطلب نزدیک بود دوسه بار کار دستم دهد که الحمدلله بخیر گذشت.بعد از کلی بحث و مشورت با رفقا به این نتیجه رسیدیم که هنگام عبور از خیابان هر دو طرف را نگاه کنیم ورد شویم! البته بنده حقیر سالهاست  این کار را در خیابان چهارمردان قم تجریه کرده ام.دوستان قمی خوب می دانند که برای عبور از این خیابان دوطرف که هیچ بلکه باید جهات شش گانه را رصد کنی والا در فرصتی کوتاه همراه با یک راکب موتور سوار صاف می روید به سرای باقی !

حداکثر سرعت در هند هم قطعا برایتان جالب است.در شهر حداکثر 40کیلو متر و در خارج شهر حداکثر 70کیلومتر.وحال آنکه ما در ایران برای برخی کوچه گردی ها هم از دنده چهار بهره می بریم!

پدیده ای بنام ریگشا

خلاصه اش را بگویم.ریگشا در هند مانند پراید است در ایران.در هر سوراخ سمبه ای پیدا می شود والبته هر سوراخ سمبه ای را هم رد می کند.بنزین در هند حسابی گران است واز آن طرف مسافت های درون شهری هم طولانی است.تاکسی هست اما اصلا به صرفه نیست.اتوبوس ومترو هم هست اما جرات سوار شدنش را ندارید چون فشار داخل آن شما را به یاد فشار شب اول قبر می اندازد. ما که هرجه اتوبوس در هند دیدیم سوای از قدیمی بودنش ، همیشه چند نفری از رکاب و پنجره هایش آویزان بودند به امان خدا!.با این اوصاف اتو ریگشا یا همان موتور سه چرخه های هندلی بهترین گزینه حمل ونقل است. یکی از قسمت های مفرح سفر به هند همین ریگشا سواری است که باظاهری نحیف و گول زننده آنچنان عالم و آدم را با سرعت زیاد جا می گذارد که گویی سوار بر قالی سلیمان شده ای و در ارتفاع کوتاه مشغول پروازی! قاعده ریگشاها سه نفر مسافر بود.اما ما ها بیاد تابستان های تحصیلی در مشهد که نه سفره سوار تاکسی میشدیم ، علاوه برعقب ، دو نفر هم این ور و آن ور راننده می نشستیم تا حسابی قیمت ها شکسته شود!

لطفا بوق بزنید

(لطفا بوق بزنید) این عبارتی است که به انگلیسی پشت بسیاری از ماشین های دهلی نوشته شده بود.بوق در هند فراتر از یک علامت هشدار دهنده ، نوعی اعلام روابط گرم و داش مشتی طرفینی میان مردم است.بوق در هند حکم سلام و مخلفاتش را دارد.شما با سفر به هندوستان اندازه کل عمرتان صدای بوق می شنوید.وقتی دو ماشین از کنار هم رد می شوند حتی اگر ناشناس باشند برای هم بوق می زنند وبوق نزدن یکی از ماشین ها به منزله فحش ناموسی ( وشاید بدتر از آن) به دیگری است. رانندگان در هند یک پا بر پدال گاز دارند ویک دست بردکمه بوق. خدا نکند که هتل شما کنار یک خیابان پر رفت و آمد باشد وگرنه دور خوابیدن قبل از ساعت دو بامداد را یک خط گنده بکشید!




برچسب ها : سفرنامه هند