حضور در تکه ای سرسبز از وطن
با اینکه تنها سی ساعتی بود که وارد هند شده بودیم اما تمام وجناتمان و مهم تر از همه دلمان هوای وطن نمود! در محیطی که سرتاپایش از دین و زبان گرفته تا ناتمیزی و فقر فرهنگی اش با شما بیگانه است و احساس غربت بسیار می نمایید یک اتاق کوچک و محقر که بوی وطن را بدهد آنهم از نوع رسمی و دیپلماتیک بسیار غنیمت است چه برسد که این بافته دور افتاده از وطن یک باغ بزرگ ،مصفا و پراز سرو و سنبل و مشحون از معماری ایرانی باشد به نام خانه فرهنگ ایران.همراه با میزبانانی از جنس خودتان و به همراه سفره ای که قاعدتا باید ایرانی باشدو پرچرب و البته عاری از تندی جگر سوز این دیار! خانه فرهنگ ایران در یکی از مرفه ترین و سرسبز ترین نقاط دهلی قرار دارد.اکثر سفارتخانه ها و نمایندگی های کشور های خارجی در قسمت نیودهلی یا همان دهلی نو واقع شده اند که تمام وکمال دستپخت انگلیسی ها در مدت حضور نامیمونشان در شبه قاره بوده است.خیابان هایی عریض و طویل،پر از درخت و ساختمان های مدرن که اکثرا سیاسی هستندو بعضی از خانه های مسکونی که به سبک انگلیسی ها بدون دیوار است و اصطلاحا تا وان حمام هم برای عابران مکشوف و هویداست! البته نیودهلی مانند سایر نقاط کلان شهر دهلی دیوار هایش تا یک متری مرطوب بود!!! و فقر فرهنگ بهداشتی را ولو در یک امر ساده مانند دستشویی به رخمان کشیده و آزارمان می داد.
چند دقیقه ای از وقت مغرب گذشته بود که به خانه فرهنگ ایران رسیدیم.در دیوار بیرونی ، پشت چند ویترین که نورپردازی بسیار ضعیفی داشتند عکس هایی از آثار تاریخی کشورمان مانند میدان نقش جهان و تخت جمشید خود نمایی می کردند.همه چیز از قبل هماهنگ بود و برخلاف غالب ادارات و مراکز داخل ایران که معطلی پشت درب ورودی و کل کل کردن با ارباب رجوع قانون نانوشته آنهاست سریعا وارد محوطه شدیم. تقریبا همه چیز بوی ایران می داد .از بعضی ماشین های فرمان راست گرفته تا پنجره های مشبک سبک شیراز.ساختمان خانه فرهنگ ایران در دهلی در سال 1335 خریداری شده و به مرور بعضی ساختمان ها در ان بنا شده است.البته ایران یک خانه فرهنگ دیگر هم در هندوستان دارد که در شهر ساحلی بمبئی قرار دارد.
همزمان با ورودمان به خانه فرهنگ متوجه اتومبیل های زیادی شدیم که در حال خروج از محوطه بودند.به نظرم می رسید آنها با اینکه همگی ایرانی بودند از حضوردسته جمعی ما در آنجا متعجب شده بودند که این تعجب آنان از دیدن چند هموطن برایم عجیب بود! اوضاع و احوال نشان از تمام شدن یک جشن نسبتا بزرگ داشت.با ورود به نماز خانه متوجه شدم که قبل از نماز ، جشن تکلیف فرزندان کارمندان سفارت ایران برگزار شده بود.دقیقا به سبک داخل کشور ، مدعوین کیک و آبمیوه را نوش جان کرده و بعد زباله اش را کنار صندلی رها کرده بودند به امان خدا! با اینحال در آن زمان دغدغه مان خواندن نماز اول وقت بود تا هم زمان در روز قیامت شهادت به حساسیت ما بدهد و هم این مصلی کمک کارمان در واویلای محشر بشود.
مرکز بین المللی میکروفیلم نور
یکی از ساختمان هایی که در مجموعه خانه فرهنگ ایران قرار دارد و در واقع مقصود اصلی ما از این حضور به شمار می رفت مرکز میکرو فیلم نور بود. ریاست این مرکز بین المللی و مشهور به عهده دکتر خواجه پیری است.به جرئت می توان گفت که در هر گزارش سفری که با رویکرد فرهنگی به هندوستان انجام شده باشد نامی از دکتر و مجموعه تاثیر گذارشان به چشم می خورد. دکتر خواجه پیری کسی است که در اوایل پیروزی انقلاب به قصد اقامت یک هفته ای به هند آمد اما دست تقدیر او را سه دهه در این کشور ماندگار کرد تا یکی از بزرگترین خدمات فرهنگی شیعه به دست او انجام شود. اولین بار حدود هشت سال پیش که اولین گروه از دانش پژوهان موسسه امام از هند بازگشتند با نام دکتر خواجه پیری آشنا شدم.هم چنین در سفر آیت الله مصباح به هند این مرکز مورد توجه و اقبال ایشان قرار گرفته بود و در چندین سخنرانی از این مرکز و مدیریت فرزانه آن به نیکی یاد نمودند. همه اینها به اضافه ذکر خیر های شفاهی متعدد سبب شده بود که شیفته دیدار دکتر بشوم.این در حالی بود که برخی از افراد گروه برای اولین بار نام ایشان را می شنیدند و این جای تاسف داشت.وارد ساختمان مرکز شدیم.کار اصلی مرکز میکروفیلم نور که به نام مرحوم قاضی نور الله شوشتری نامگذاری شده است احیاء میراث غنی شیعه در هند است. با توجه به قرن ها حاکمیت فرهنگ شیعه در این دیار و وجود کتابخانه های بسیار عظیم مانند کتابخانه شخصی مرحوم میرحامد حسین ضرورت وجود چنین مرکزی بر کسی پوشیده نیست مخصوصا وقتی بشنوید در این مرکز ، میکروفیلم بیش از شصت هزار کتاب شیعی موجود است.به علاوه در شرایط مناسب و با رضایت مالکان ، برخی از نسخ خطی خریداری شده است.آقای خواجه پیری در سالهای اخیر روش خاصی در احیاء نسخ خطی ابداع کرده است که مورد توجه متخصصین نسخ خطی قرار گرفته است.
بعد از نماز وارد یکی از اتاق های فوقانی مرکز شدیم و من دکتر خواجه پیری را از نزدیک زیارت کردم.چهره ای مصمم ،متبسم و پویا و ظاهری نسبتا سیه چرده که حکایت از سالها زندگی و اختلاط با این مردمان می دهد.با یک لیوان اب معدنی و شیرینی پذیرایی مختصری شده و راهنمایی شدیم به سوی سالن کنفرانس مرکز تا برنامه اصلی شروع شود.با مستقر شدن در سالن ، دکتر جعفری ابتدا گزارش مختصری از برنامه های اینده سفر داد و دوستان را معرفی نمود. از صحبت های اقای حقانی و دکتر خواص معلوم شد که این دو نفر روز قبل برای هماهنگی این برنامه جداگانه به خانه فرهنگ آمده بودند.نوبت به سخنرانی دکتر خواجه پیری رسید.به دلیل اهمیت صحبت های ایشان و پر بودن ان از نکات جالب، آن را در پستی جداگانه خواهم نوشت.ان شاء الله
برچسب ها : سفرنامه هند