گاه به گاه خوبست حادثه ها را از بالا نگاه کنیم . تا آنجا که قدمان قد می دهد بالا برویم و به اندازه سوی دیده هامان دید بزنیم. به یقین  که  تاریخ هم  ناز و عشوه کم ندارد و خودش را بی دردسر و کم زحمت به ما نشان نمی دهد اما ناامید نشویم که میراثی داریم که اگر بخواهیم دلباخته آن شویم و بپریم وسط آن بهایش کل عمرمان است تا شب و روزمان را نقدش کنیم و باز از گوشه و ساحت دیگری از آن وامانده ایم....

درباره عاشورا زیاد نوشته اند. زیادی که باز خیلی کم است و ناقص .چه قلم زن ها که عاشورا ونقاشان زبردستش را مهمان صفحه های پوستی و کاغذی کردند و حتی گاه از جور زمان، خود دست قلم شد عین علمدار نینوا.با اینکه می دانیم و مطمئنیم تا قبل از قرن پنجم شیعیان زیادی کتابت کرده اند درباره کربلا اما امروزه به هر سو و دلیل  زیاده بر زیادش به دست ما نرسیده است و فقدان بحث برانگیزشان خود کربلایی به پا کرده اند در عرصه قلم. آنچه از آب معرفت از قرن پنجم به این سو ارزانی مان شده است را می توان در دو سبوی بزرگ خلاصه کرد. اکثر کتاب هایی که تا قرن سیزدهم درباره کربلا نگاشته شده است کلماتی همچون بکاء، دمع،دم و  رثا را یدک می کشند چه اینکه این کلمات حتی به عناوین این کتاب ها هم راه یافته و ادبیات مراثی عاشورا را رقم زدند. این نگاه عاطفی به کارستان خامس آل عبا گرچه لازم بود و ستودنی اما گاه افراط در آن حجابی می شد برای فتح قله های بزرگ دیگری که مستور مانده بودند در عاطفه قتلگاه. از دو قرن قبل حجاب عاطفه کنار رفت و کربلا شد حماسه.بکاء العیون شد واقعه الطف و مقتل الحسین شد حماسه حسینی و ده ها نمونه دیگر. بعد سیاسی امام معصوم برای بدفهمان از دین بیشتر هویدا شد و کم کم از فرجام سید شهیدان  به جای مقتل( به معنای قتل و کشته شدن)و مصرع( محل فرود آمدن) تعبیر شد به شهادت. سینه زنی و زنجیر زنی و اشک و آه کم که نه بلکه زیاد شد و شور انگیز اما ذهن ها در کنار چگونگی پرپر شدن لاله های عطشان حسین نیم نگاهی هم داشتند به چرایی آن. تطور کربلا از مقتل به حماسه سختی ها را آسان کرد، دژخیمان شاه را بیچاره کرد و سر آخر رهبر نهضت صادقانه گفت: ما هرچه داریم از محرم و صفر است.

و اما این حماسه هنوز ناگفته های زیادی دارد؟ حماسه ای باید دوباره رقم زد...




برچسب ها : امام حسین