متون مقدس ادیان ابراهیمی و به طور خاص اسلام وقتی می خواهند از بشر شماره یک و به تعبیری شخص اول عالم ممکنات یاد کنند او را اسوه و الگو می خوانند. در قرآن کریم پیامبر خاتم را به عنوان اسوه حسنه معرفی کرده است. در مقابل شیطان به عنوان قدوه و الگوی نامناسب معرفی شده است. نکته و راز مهمی که در اسوه بودن وجود دارد آنست که دیگران و تک تک نفرات بعدی هم می توانند به آن مقام دست یابند. به دیگر سخن صرف نظر از مقامات موهبتی مانند عصمت و علم لدنی ، اسوه حسنه همانند دیگران در بازار حضور می یافته و خرید می کرده، ازدواج نموده وبار تربیت فرزند را به دوش کشیده، در جنگ سخت و گاه تن به تن غایب از نظرها نبوده ، به وقت مسجد و عبادت و هدایت کم نمی گذاشته و خلاصه اینکه به جای غاری در پشت کوه قاف خانه اش را بین مردم و در کنار خانه خدا یعنی مسجد بنا نهاده است.
یکی از مهم ترین آسیب ها و خلط هایی که در طول تاریخ از سوی متولیان و مبلغان غیر معصوم دین ناخواسته رواج پیدا کرده معرفی پیشوایان دینی به عنوان اسطوره بوده است. اسطوره در ذات خود دست نیافتنی بودن و تک بودن خود را یدک می کشد. اسطوره مقام و رتبه ای متعالی و غالبا ندیدنی است که تنها کاری که بشر در مقابل ان می تواند انجام دهد چند کیلو حسرت و آه است و بس! و حال آنکه اسوه دست یافتنی است آنهم با الگویی معصوم و خطا ناپذیر که تک تک حرکات و سکناتش قابل پیروی و اقتداست.
حکایت خلط اسوه و اسطوره نه فقط در ساحت دین که در میدان اجتماع و فرهنگ هم رخ داده است. به عنوان یک نمونه کوچک بد نیست بدانیم که انچه در سالهای بعد از دفاع مقدس از شهدا به نسل جنگ ندیده تحویل داده ایم بیشتر اسطوره بوده است تا اسوه جهاد و شهادت. اسطوره هایی پاستوریزه که هیچ خطا و اشتباهی نداشته اند و بغیر از مسجد و آخوند و پرچم یا حسین هیچ به خود ندیده اند. شاید یکی از علل شهرت و جا افتادن فیلم هایی مثل اخراجی ها جدای از جنبه طنز آن جامع نگری و نگاه کردن به کلیه مقاطع زندگی یک رزمنده و نه صرفا توقف در زندگی خط مقدم او باشد.
حرف در این باره زیاد است . تا بعد.
برچسب ها : دین