دوسه سالی هست که بحث برسر تصاویر ونمادهای مورد استفاده در لوازم التحریر دانش اموزان به رسانه ها مکتوب و غیر مکتوب کشیده شده است. در هفته های اخیر و به مناسبت برپایی نمایشگاه لوازم التحریر در مرکز نمایشگاه های بین المللی تهران این بحث اوج بیشتری گرفت. چند نکته در این رابطه به نظرم رسید که توجه به آنها خالی از لطف نیست:

1-     یکی از نعمت های خدا دغدغه بجا و مناسب است. اصل اینکه گروه ها و لایه های مختلف فرهنگی در کشور اعم از مسوول و غیر مسئول به نوعی باور کرده اند ساماندهی  نمادهای فرهنگی و استفاده از آن در بازار لوازم التحریر آن هم با چند میلیون مشتری و گردش مالی بیش از چهار هزار میلیارد تومان یک ضرورت است در نوبه خود جای شکر دارد چه اینکه در بعضی از موارد مشابه مانند مقوله حجاب در برخی رده های مدیریتی هنوز این باور وجود ندارد که ما هدف تهاجم فرهنگی و بلکه زخم خورده آنیم. برای دیدن این زخمی ها نیازی به رفتن به بیمارستان نیست و می توان به محض اراده آنان را در سطح خیابان ها و یا کلاس های دانشگاه پیدا کنید!

2-    اگرچه دغدغه مندی مقدس است و محترم اما پایان مسیر متعالی شدن جامعه نیست. چه اینکه خیلی از دغدغه ها نیاز به فراگیر شدن در سطح جامعه و هم چنین اجرایی شدن مقدمات آن برای رسیدن به سطح مطلوب دارند کما اینکه در جامعه ما بسیاری از قوانین مدون جامع و مطلوب اما خاک خورده وجود دارند که تشنه و منتظر اجرا توسط متولیان امر هستند. در راستای همین نکته گروهی از دغدغه مندان نسبت به تصاویر واشکال روی لواز التحریر با این استدلال درست که تصاویر مرتبط با ذهن کودک به نوع در مفهوم سازی ارزشی او تاثیر گذار است آستین ها را بالا زده و خود دست به چاپ مقادیر زیادی دفترچه با آرم و نمادها ملی و مذهبی نموده اند. در این دفترچه ها که بنابر شنیده ها از کیفیت خوبی هم برخوردار است از عکس شهدا، نمادهای پیشرفت علمی مانند ماهواره امید و هم چنین برخی شخصیت های کارتونی استفاده شده است. تا اینجای کار قابل تقدیر است.

3-    اما نکته مهمی که غرض اصلی از این پست اشاره به آنست اینکه لوازم التحریر خود رسانهنیست بلکه فرآیند و نتیجه رسانه های دیگر است. برای تشریح این بحث به خاطره ای از تجربیات تبلیغی خودم اشاره میکنم. حدود هفت سال پیش برای اولین بار با گروهی از جوانان دبیرستانی در یک امامزاده که محل تبلیغی من به شمار می رفت آشنا شدم که امروزه اکثر انان جزء دوستان صمیمی من هستند. دوسه روزی از اشنایی اولیه من نگذشته بود که طبق برنامه ریزی های قبلی که توسط مدیریت آن مجموعه صورت گرفته بود در یک اردوی 48 ساعته که برای همان نوجوانان تدارک دیده شده بود شرکت کردم. بعد از برگشت از اردو احساس کردم که با یک اردوی دو روزه صد ها ساعت از نظر تبلیغی جلوتر هستم به این معنا که رفاقتی که در این اردو با این مجموعه حاصل شده بود شاید با ده ها منبر و مشاوره حاصل نمی شد. این رفاقت اولیه که البته بعدا هم استمرار یافت باعث شد که بشخصه با یک اصل تربیتی آشنا شوم و آن نیازمندی به رفاقت و محبوب شدن برای اثر گزاری مطمئن  وعظ و نصیحت است. حال اگر بخواهم با این پیش زمینه درباره لوازم التحریر سخن بگویم باید گفت که کودکان ما وقتی برای خرید چند وسیله اموزشی مراجعه می کنند گزینش انها بر اساس الگوهایی است که رسانه ها قبلا به ذهن انها تزریق کرده اند. به دیگر سخن از لحاظ اقتصاد فرهنگی زمانی یک دفترچه با عکس شهید همت و امثال او فروش خوبی خواهد داشت که این شخصیت قبلا به طرق مختلف ( مانند فیلم و کارتون) محبوب و مورد علاقه شده باشد که در این صورت کودک در راستای علاقه خود نه تنها دفترچه بلکه تمامی لوازم مورد نیاز اتاق خود را و حتی کاغذ های دیواری اتاق خود را منقش به عکس سردار خیبر خواهد کرد بدون اینکه اجباری در کار باشد و بدون اینکه ریالی ضرر اقتصادی به بخش تولیدی وارد شود.

4-    به طور نمونه می توانم به دو مورد موفق مثال بزنم و آن دفترچه های کارتون شکرستان و سریال مختارنامه است. کودکان قبلا از طریق رسانه دیداری ( کارتون شکرستان و سریال مختارنامه ) با شخصیت های مطابق با ارزشهای ملی و مذهبی آشنا شده اند. مخصوصا کارتون شکرستان که از نوعی طنز هم برخوردار است و برای اکثر بینندگان با طراوت و با مزه است. هم چنین بیننده کودک و نوجوان که سریال مختار نامه را دیده است سعی می کند خود را جای این شخصیت مقتدر و در عین حال متواضع بگذارد. این شخصیت ها قبلا در ذهن کودک با او رفیق شده اند و در این فرآیند دوست دارد که تصاویر محبوب خود را در کلیه لوازم و اثاث مربوط به خود ببیند. اما آیا در مورد شخصیت های دفاع مقدس این محبوب سازی انجام شده است؟ به نظر می رسد در مورد شهدا ابتدا باید فرآیندهای سمعی بصری طی شود و نقص گذشته جبران شود و الا نباید منتظر سرمایه گزاری بخش خصوصی در این زمینه بود چونکه عملا سهم قابل توجهی در این بازار نخواهد داشت. برای اینکه عکس یک شهید عرصه را بر عکس بن تن و میکی و موس و دیگر شخصیت های غریب و اجنبی تنگ کند قبلا باید در میدان کارتون و انیمیشن عرصه را برآنها تنگ کرده باشد.

5-    کوتاه اینکه فرزند من وقتی به مغازه یا نمایشگاه لوازم التحریر می رود نمی خواهد دوست یابی کند بلکه می خواهد اثری از دوستان قبلی خودبیابد.





برچسب ها : دین برچسب ها : رسانه