پیامبر اسلاماز ابتدا تا انتهای عمرش معصوم بود(همچنانکه امامیه مفتخر است در مورد دیگر پیامبران خدا هم همین نظر را دارد). عصمت او هم مطلق است یعنی نه مرتکب کبیره می شود ونه صغیره.دچار سهو و نسیان هم نمی شود. اما در این میان در چهل سالگی مبعوث به رسالت شد.ایا تا بحال در حکمت این واقعیت اندیشه کرده ایم؟ منظور من از این سوال عدد 40 نیست تا بیاییم حکمت ها و فلسفه هایی که برای این عدد گفته شده است را جلوی چشمانمان ردیف کنیم.چه اینکه برخی فضائل که برای این عدد بیان میشود مانند پخته شدن انسان بعد از چهل سالگی با مقام شامخ نبوت ناسازگار است. بلکه منظورم انست که بعثتی که سالها زودتر می توانست انجام شود چرا تا این حد به تاخیر افتاد؟
حال این سوال را در حوادث روزمره خودمان و البته در سطح کلان مورد تطبیق و مصداق یابی قرار دهیم. خیلی گزینه ها هستند که از دیدگاه فردی بسیار محترم و صاحب علم و دانش و در کنار ان متعهد و مومن هستند اما ایا برای هر دانایی و ایمانی وقتی قرار باشد پا در پروسه اجتماع بگذارد برد واثرگزاری مورد نظر وجود دارد؟ پیامبر خاتم سالها زودتر می توانست مبعوث به رسالت شود. احدی از علما هم نمی توانست از حیث اعتقادی به ان ایرادی وارد کند.اما به نظر می رسد که حکمت الهی بر این قرار گرفت که مردم قبل از محمد رسول ، محمد امینرا تجربه کنند.اگر مردم در راستگویی هر پیامبری شک کنند او می تواند به اذن الهی معجزه کند و تردید مخاطبین را رفع کند . اما صداقتی که رهاورد معجره باشد کجا و صداقتی که حاصل سالها مردم داری خالصانه باشد کجا .در مورد پیامبر تجربه معنا ندارد چون او از ابتدا معصوم است ولکن از حیث اجتماعی قطعا اقبال مردمی و به تبع ان هدایت یافتگی انها که هدف اصلی خداوند از رسالت انبیاست بیشتر محقق خواهد شد. این کوتاهه اما در خود رازهای دیگری را هم نهفته دارد ، باشد که آنها را دریابید.
برچسب ها : پیامبر اکرم