شنیدم و خواندم که رئیس اداره آموزش وپرورش شهرضا در جلسه ای با موضوع هماهنگی جهت همایش ملی امام حسین(ع) و با حضور ارگان های مرتبط و غیر مرتبط، سفره دلش را باز کرده و سخنانی گفته که برخی را خوش آمده و بسیاری دیگر را ناخوش. خلاصه سخنان ایشان را بر اساس اعتماد به خروجی خبرگزاری ها این است که چرا دامنه عزاداری امام حسین علیه السلام تا هفته ها بعد از عاشورا ادامه دارد.وی که معتقد است عدم برگزاری جشن ازدواج در محرم و صفراز اثرات این عزاداری است در علت یابی این پدیده انگشت اتهام را به سوی صاحب بلندگوها گرفته که با درشت نمایی برخی از ابعاد زندگی امام حسین یعنی قیام و شهادت ان حضرت برخی دیگر از ساحت های زندگی آن بزرگوار را به فراموشی سپرده اند. وی در این راستا مثالی فقهی را هم می زند و مدعی است که پیامبر امر کردند که در مراسم عروسی دف بزنید و حال آن که امروز خبری از این توصیه در جامعه نیست.
به دلائلی چند قصدی برای نوشتن در این باره نداشتم. اصرار شفاهی و کتبی بسیاری از دوستان مرا بر آن داشت که چند نکته ای را اجمالا مکتوب کنم:
1-خلط دو ساحت فقه و اخلاق موجب می شود که برخی جاهلانه و یا عامدانه نتیجه گیری های غلطی داشته باشند. اینکه مرز بندی این دو علم چیست بر عهده متخصصان علوم انسانی است و بحثی تخصصی و جانانه به شمار می رود و لکن نکته در اینجاست که نباید مباحث مرتبط با حوزه های مختلف رفتاری را با یکدیگر خلط نمود.اینکه فقه چه می گوید و اخلاق و ادب چه اقتضا می کند و هم چنین متدینان چگونه عمل می کنند سوالاتی است که اگر چه با هم تعامل دارند و لکن باید جداگانه جواب داده شوند.
2-در عالم فقاهت، آنچه که درباره اهمیت عزاداری سید الشهداء علیه السلام ابراز می شود همه و همه برگرفته از اصلی قرآنی یعنی وجوب تعظیم شعائر است(سوره حج/آیه 32) حد و مرز این تعظیم و هم چنین لوازم آن هم به مناسبت در کتب فقهی مورد اشاره قرار گرفته است. با اینحال نگارنده کسی از فقیهان را سراغ ندارد که حکم به حرمت و یا ابطال صیغه عقد نکاح در دوماه محرم و صفر و حتی در روز عاشورا داده باشد.
3-در ساحت اخلاق ، دامنه تعظیم شعائر گسترده تر است. به عنوان نمونه با فوت شخص اگرچه واجبات فقهی مربوط به آن مانند غسل و کفن و نماز به سرعت قابل انجام است ولکن از حیث اخلاقی هضم شدن این واقعه تلخ در جریان عمومی جامعه زمان بر است و صاحبان عزا به صورت تدریجی به حالت عادی باز میگردند. بر این اساس خواستگاری از دختری که در هفته گذشته پدرش را از دست داده است شاید از لحاظ فقهی مشکلی نداشته باشد ولکن آیا اخلاق و ادب نیز چنین اقتضائی دارد؟ اینکه پسند و ناپسند اخلاقی از کجا نشات می گیرد باید منبع اخلاقی مورد نظر را واکاوی نمود.سیره قولی و فعلی معصومان که دربردارنده توامان جنبه عقلانی و وحیانی زندگی بشری است مهم ترین منبع برای اخلاق اسلامی به شمار می رود. کمتر کسی است که در این زمینه تردید داشته باشد که اهل بیت بیشترین سرمایه گزاری خویش را بر زنده نگه داشتن قیام اباعبد الله الحسین و شهادت مظلومانه آن حضرت نموده اند که بازتاب این تلاش نه فقط در سالهای بعد از شهادت و در زمان امامانی مثل امام صادق و امام رضا علیهما السلام بلکه پیش از به دنیا آمدن آن حضرت و اخبار غیبی پیامبر خدا و امیر المومنین درباره حادثه کربلا نیز به وضوح و به صورت متواتر قابل مشاهده است. در این سیره، بزرگداشت شهادت امام سوم شیعیان نه فقط به عنوان پاسداشت از دست رفتن یک انسان عادی با فضیلت و نه حتی یک معصوم، بلکه به عنوان یادآوری یک جریان و جنبش است چه اینکه درفقرات زیارت عاشورا ، از جبهه مقابل و سفاکان سپاه کوفه نیز بعنوان یک عِصابه یعنی جریان نظام مند و تشکیلاتی یاد می شود( اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین...)از اینرو نباید انتظار داشت که شیعیان به عنوان متمسکین به سیره عملی اهل بیت با حادثه عاشورا همان عکس العملی را داشته باشند که در فوت یک انسان عادی از خود نشان می دهند یعنی به طور محدود به عزاداری پرداخته و بعد از مدتی نیز اصل قضیه به فراموشی سپرده شود.
4-آنچه گفته شد با لحاظ این واقعیت است که در مباحث اخلاقی باید بحث مهم دیگری یعنی درجات ایمانی را در نظر گرفت که در برخی روایات تعداد آنها به هفت درجه می رسد(اصول کافی/باب درجات ایمان) الزامات اخلاقی دارای حداقل ها و حداکثرهایی هستند که مردم بسته به درجات ایمانی خویش به آنها پایبند هستند. لحاظ کردن این درجه بندی به این معناست که التزام گروهی به التزام حداکثری( مثلا پوشیدن لباس سیاه در سراسر دو ماه محرم و صفر) به معنای اجبار دیگر گروه ها به این سبک و سیاق از دینداری نیست. هم چنین گروه های دیگر حق ندارند این گروه را بخاطر التزام حداکثری مورد مواخذه قرار داده و یا در مبنای نظری آن تردید ایجاد نمایند.به علاوه در امت اسلامی رعایت درجه حداقلی برای تمامی درجات ایمانی امری لازم و بایسته به شمار می رود و باید همه آن را انجام بدهند.حقیر در نوروز 93 و به مناسبت تقارن فروردین و ایام شهادت حضرت زهرا(س) در نوشته ای با عنوان( فاطمیه یا نوروز؟) مفصلا بحث درجات ایمانی و اقتضائات آن را واکاوی نموده ام.
5-در این میان و بعد از اظهار نظر فقه و اخلاق سیره اجتماعی متدینین نیز خود سرفصل جداگانه ای به حساب می اید. از اینروست که نباید به طور مثال افراط و تفریط متدینین به یک دین به حساب اموزه های نظری ان نوشته شود.ممکن است عزاداری گروهی موجب آزار و اذیت مردم شود. این را نباید جزء دین حساب کرد بلکه تفسیر عملی اشتباه از دین به شمار می رود.نگارنده در نوشته ای با عنوان(دهه زدگی در تقویم مذهبی) تاکید کرده است که سعی وافر برخی بر دهه سازی و ایجاد جریان های جدید عزاداری فراتر از انچه مرسوم جامعه دینی بوده است امری مذموم و به غیر از حرف خود دین است و تبعات خطرناکی را در دراز مدت به دنبال دارد.
6-در سخنان این مسئول محترم به طور ناشیانه ای روح عزاداری خالی از هر گونه نشاط و تعالی اجتماعی معرفی شده است. به راستی تعریف نشاط و شادی و مصادیق بارز آن چیست؟ اینجانب در کتاب( شیدای شادی) که اختصاص به موضوع شادمانی در دین اسلام دارد بارها بر این نکته تاکید کرده ام که معیار حلاوت و شادی در اسلام (ذکر و عدم غفلت) است. هر آنچه که موجب غفلت روز افزون جامعه شود ولو برچسب شادی داشته باشد(مانند دومینوی مراسم کنسرت موسیقی در یک شهر دویست هزار نفری) از لحاظ دینی مردود است و در مقابل ممکن است فرایندی مذهبی مانند عزاداری از دیدگاه روان شناسی غربی امری مذموم و یا حتی نوعی اختلال معرفی شود ولی دین ان را می پسندد. باید توجه داشت که خنده تنها یک نماد و آن هم به صورت موقتی از شادی و نشاط است و چه بسا نشاط وشوری که گریه بر امام حسین ایجاد می کنداز لحاظ کیفیت تمام احساسات دیگر را تحت الشعاع قرار دهد. اینکه امام(ره) فرمود: محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است اشارتی دقیق است بر توانایی های بالقوه عزاداری سید الشهدا در سمت و سو بخشیدن به جنب و جوش و احساسات مردمی. انچه که رزمندگان اسلام را در هشت سال دفاع مقدس عاشق شهادت می کرد ندای یا حسین و توسل به ائمه اطهاربود و نه مارش نظامی و دلبستن به کوروش و داریوش و اسفندیارها... کسی که حاضر می شود در جنگ یک پایش را در راه خدا بدهد ایا این جانفشانی خود را محصول کنسرت موسیقی ( با حواشی مفصل آن) و کف زدن پای دلقک بازی عده ای و مانند آن می داند و یا وجدانا ان را میوه یک زندگی ایمانی با چاشنی عزاداری بر اباعبدالله به حساب می آورد؟
7- اینکه نشاط اجتماعی چرا در یک جامعه کم شده است نیاز به کارشناسی دقیق دارد. اهل فن باید جواب دهند که بالا رفتن غیر عادی آمار خودکشی در یک شهر نه چندان پرجمعیت آیا بخاطر عزاداری اختیاری دو ماهه در آنست و یا اینکه معلول سیاست های بلند مدت غلط اقتصادی ویا ضعف مدیریت های میانی در اجرا و عملیاتی کردن نسخه هاست. آیا در این میان دیواری کوتاه تر از شعائر مذهبی نیست که آن را باعث و بانی تمام افسردگی ها و ناکامی های جوانان شهرمان بدانیم؟آیا در نسخه پرطمطراق و پر سروصدای تدبیر و امید، کلید دیگری برای گشایش بخث جوانان شهرِ من، شهرضا، وجود ندارد؟ فراتر از همه اینها در برهه ای که تولید یک دمپائی پلاستیکی ساده هم نیاز به اخذ مجوز و مهر استاندارد دارد آیا اظهار نظرهای غیر تخصصی و غیر حرفه ای در حوزه دین و دینداری مصداق بارز پایمال شدن نشاط اجتماعی و تشویش اذهان عمومی به شمار نمی رود؟
8-صاحبان بلندگو! چه عبارت رسا و زیبائی! اهل انصاف باید بگویند بلندگو الان دست کیست؟ روحانیت و یا...
9- گاه باید به قصد خیر و صلاح راه جویباری را تغییر داد و یا آب آن را تصفیه نمود و لکن آیا عقل سلیمی حکم می کند که خودِ سرچشمه خشکانده شود؟؟؟