آن گاه که سربازان شام به دستور عمروعاص، قرآن ها را به نیزه کردند و خوارج سفیه و نادان، دست از جنگ کشیده، شعار لا حکم الا لله سر دادند، وقتی ادعای خوارج به گوش امیر المومنین علیه السلام رسید فرمود: سخن حقی است اما در راه باطل از آن استفاده می شود( کلمه حق یراد بها الباطل). گو اینکه پژواک سخنان امام شیعیان نه برای جنگ صفین و یا قرن نخست اسلام بلکه برای زمانه ماست که ادعای زیادی می شود اما پشت پرده خبری دیگر است.
در روزهای اخیرو بعد از اعلام رسمی نتایج تایید صلاحیت شورای نگهبان، طبق معمول، یک گفتمان خاص که ادعای اصلاحات دارد بدون اینکه اندک توجهی به سابقه نه چندان درخشان خویش در سال های اخیر داشته باشد، به سرعت نقش وکیل الرعایا را برعهده گرفت و با عباراتی نه چندان مناسب و حتی در سطوح اجرایی کشور، شورای نگهبان را به باد انتقاد گرفت. کلید واژه اصلی در این میان کلمه(مردم) است.در هفته گذشته و در جلسه اصلاح طلبان شهرضا نیز سخنانی بر زبان رانده شد که دلسوزان نظام از جمله جامعه روحانیت را آزرده کرد. در جوابیه شخصی ای که در گروه های اجتماعی نسبت به بیانیه جامعه روحانیت منتشر شده( و البته تکذیب هم نشده) خواسته و ناخواسته نیات و مقاصد این گروه برملا شده که درنوع خود جالب توجه است. در جلسه مذکور با حضور نزدیک به صد نفر مخاطب ادعا شده است که اکثریت مردم موافق نتایج ارائه شده از سوی شورای نگهبان نیستند و بالاتراز آن ، نظام از مسیر ارج نهادن به رای اکثریت وامانده است. هم چنین در جای دیگری ادعا شده است که با وجود تخصص ها و مدارک خاص علمی صرفا نمی توان کسی را بخاطر مخالفت با ولایت فقیه رد صلاحیت کرد.به روحانیت هم تفهیم وظایف شده و توصیه گردیده ملجا و پناه مردم باشد. با اینحال امیدوارم فراتر از این قیل و قال ها و مظلوم نمایی ها بهتر آنست که غبارهای تعصب را کمی کنار زده و این دایگان بهتراز مادر ، حقیرسرتاپا تقصیر را به عنوان عضوی از همین مردم که آن دم می زنند قابل دانسته و در نکات زیر کمی اندیشه و تامل کنند:
1-آیا همیشه نظر اکثریت حق است و صواب و نظر دیگران ناحق است و اشتباه؟اگر نظم عالم این گونه اینست پس چرا خداوند عالمیان هزاران رسول و نبی را به سوی همین اکثریت فرستاد؟ این حرف من نیست بلکه سخن مستقیم خداوند به پیامبر اکرم است که :وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّه(انعام/116)آیا به لوازم حرف خودتان فکر کرده اید؟ اگر واقعا به این منطق پایبندید پس چرا در دهه محرم همگام با دیگر مردم عزادار در رثای مظلوم کربلا بر سر و سینه می زنید و حال آنکه امام حسین در برابر اکثریت ایستاد و تمام هستی خویش را در این راه فدا کرد؟
اگرچه همراهی اکثریت مردم با شریعت الهی بسیار مبارک و میمون و ایده آل تحقق حکومت امام عصر(علیه السلام) است اما هیچ گاه خودش به عنوان ترازو و معیار حجیت ندارد. حرف مردم را (چه اقلیت و چه اکثریت) را باید با سنجه ای دیگر یعنی حرف خداوند و سنت رسول خدا و اهل بیت سنجید و چه بسیاراوقاتی که بین حرف اکثریت و رضایت خالق زاویه و فاصله وجود دارد. به راستی، اگراکثریت مردم تصمیم بگیرند از فردا با پیرژامه در خیابان حرکت کنند شما هم این چنین می کنید؟
2-آنچه در بالا گذشت تازه بنابر این فرض است که اکثریتی محقق شود و این خود گام نخستی است که این مدعیان پرطمطراق باید آن را اثبات کنند.این اکثریتی که از آن حرف می زنید کجایند؟ چرا چشم ما هیچ گاه به جمال انها روشن نمی شود؟ آیا اکثریت مردم ایران همنظر شما هستند؟ اگر سنگ سینه اکثریت مردم را به سینه می زنید پس چرا در انتخابات 88 همفکران شما( و یا کسانی که شما هیچ گاه از آنان ابراز بیزاری و برائت نکردید) رای اکثریت را به وحشیانه ترین وجه ممکن و به قیمت جان چندین نفر و بهای شکسته شدن و ازبین رفتن فرصت بی نظیر اقتدار ایران ، زیر پا گذاشتید؟ اگر واقعا تخلفی و یا تقلبی در کار بود چرا به جای شکایت و دادخواهی به نهادهایی که برامده از قانون اساسی و منتخب همین اکثریت بودند خواستید در کف خیابان و با ناامن کردن مملکت، تسلای خاطر بیابید؟ این اکثریت کجا هستند که روزنامه های سبز هماره داد آن را می زنند؟ در این کره خاکی هستند و یا در مریخ؟ شب ها زندگی می کنند یا روزها؟ آیا این امتی که به راهپیمایی می آید، نماز جمعه سرپا می کند، حماسه نه دی می آفریند مردم نیستند؟ این مخلوقاتِ خدا کی مفتخربه مدال(مردم) بودن می شوند؟ آیا زمانی که به شمار رای دهند؟ اگر به قول خودتان همین اکثریت شما را نخواست چه می فرمایید؟ آیا یک روحانی تنها زمانی ملجا و پناه مردم به حساب می آید که پشت سر رد صلاحیت شده ها راه بیفتد و از آبروی خودش برای حزب باد خرج کند؟ با تمام احترامی که برای دینداری و سابقه انقلاب و جنگ این همشهریان عزیز قائلم به دیگران حق دهند که این دم از مردم زدن را نه پای دلسوزی و صداقت بلکه به حساب جناح بازی و خط و نشان های سیاسی بنویسند چه اینکه عملکرد سالیان گذشته مدعیان اصلاحات جایی برای اعتماد باقی نگذاشته است، گو اینکه واژه مردم از دوم خرداد 76 اختراع شد و قبل از آن مردمی در این کره خاکی نبودند.
3-اصل ولایت فقیه...آیا دیواری کوتاه تر از ولایت فقیه برای به رسیدن به مقاصد سیاسی تان نیافتید؟شاید انتظار برخی افراد خوشبین این بود که شما ضمن اذعان به ضروت اعتقاد و التزام به اصل ولایت فقیه، شورای نگهبان را متهم به اشتباه در تطبیق بر مصداق کنید اما خودتان بی پروا ، وشاید غفلتا، ماهیت فکری تان را مشخص کرده اید که عملا اعتقاد به ولایت فقیه اگر چه شاید خوب و مفید باشد اما ضرورت ندارد.برخلاف آنچه که نگاشته اید، ولایت فقیه نه فقط یک اصل ساده قانون اساسی بلکه فصل مقوم و آیینه تمام نمای جمهوری اسلامی است و گرنه اگر قرار است اسلامیت نظام تنها به یک اسم و رسم باشد چه فرقی بین جمهوری اسلامی ایران با جمهوری اسلامی پاکستان و جمهوری اسلامی موریتانی است که هر سه در سازمان ملل متحد نام اسلام را یدک می کشند.اگر التزام به ولایت فقیه صرفا در همان قانون اساسی بماند و به صحنه عمل نیاید از حکومت اسلامی جز لاشه ای باقی نخواهد ماند و الا دلخوشی به مناره مسجد و اذان ماذنه و پرواز کبوتر حرم در 2500 سال حکومت شاهنشاهی هم به قوت خویش باقی بوده است. ای کاش منت زندان بر این ملت نمی گذاشتید و نمی گفتید که شما برای چیز دیگری زندان رفتید و بعد چیز دیگری درست شد؟نظریه ولایت فقیه نه حرف امروز و دیروز بلکه خامه قلم فقها در طول قرن ها بوده است. شما که ادعای حرکت در راه امام را دارید مگرآن بزرگوار در زمان تبعید( و نه بعد از ورود به ایران) کتاب ولایت فقیه را ننوشت؟ وآیا همان زمان خیلی ها را به جرم داشتن این کتاب دستگیر و شکنجه نکردند؟ پس چرا خود را بی خبر از نیت امام نشان داده و طوری وانمود می کنید که ولایت فقیه تنها جزئی از شاکله نظام و آن هم دست ساز اقلیتی ناچیز است؟ کاش لااقل حرف های امام را مثله و قطعه قطعه نمی کردید و اگر از او دم می زدید همه حرف های او برایتان حجت بود نه فقط حرف هایی که به مذاقتان خوش می آید و منافاتی با منافعتان ندارد. به نظر می رسد شما از صحیفه بیست و چند جلدی امام راحل تنها برخی صفحات را به رسمیت می شناسید و بقیه از چشمتان افتاده است؟ آیا جز اینست که مخاطب شما دچار این توهم می شود که امام هیچ گاه از ولایت فقیه حرف نزده است و بعد از او این مفهوم و دستگاه راه افتاده است؟
4- دوستان عزیز، در میانه قسم حضرت عباس شما مبنی بر حرکت در درون نظام و حرمت نگهداشتن قانون اساسی ای که برای استقرار هر اصل آن صدها جوان رعنا پرپر شدند ، نه امروز بلکه که سالهاست دم خروس اصلاحات و عدم اعتقاد و التزام به اصلی به نام ولایت فقیه (هم به زبان و هم به عمل) بیرون زده. به گمانم حنای( سنگ مردم و اکثریت را به سینه زدن) دیگر رنگی ندارد. پس حیلتی دیگر بیابید. بدرود
برچسب ها : شهرضا