هنوز هم آهنگ دلنشین معلم کلاس اول دبستان در گوشم است که با صبر وحوصله از ما می خواست که بلند وشمرده تکرار کنیم :بابا آب داد.بابا نان داد.شیطنت های ما گاه گل می کرد ودر جواب می گفتیم بابا نان آورد اما دیر آورد.بابا نان ساندویچی آورد ولی هرچه فکر می کنم یادم نمی آید حرف از مامان و آب ونان دادن او به میان آمده باشد!

فرهنگ بابا آب داد وبابا نان داد را بشر سالها به مقتضای سرشت طبیعی اش تجربه کرده است.آب ونان دادن کنایه ای ساده است از عرق جبینی که خارج از خانه ریخته می شود تا سفره خانه بی آب وغذا نماندوبه اضافه برای ما شیعیان یاد آور شادی فاطمه زهراست هنگام تقسیم کار توسط حضرت علی علیه السلام که زحمت داخل خانه را به فاطمه سپرد ورنج خارج از خانه را خود بر عهده گرفت.تقسیم کاری که ملائکه را نیز خشنود نمود. اما امان از زمانی که به نیت های ناجوانمردانه فرهنگ بابا آب ونان داد به سیطره ظالمانه مردان بر زنان تفسیر شد وشاهدی معرفی شد بر زورگویی جنس مذکر نسبت به جنس مونث! ابتدا سکسکه های انقلاب صنعتی وتفکر سود آوری بیشتر با چاشنی شعار تجدد وبه روز شدن،زنان را از کانون گرم خانواده به کنار دستگاه های غول پیکر صنعتی کشاند.برای اولین بار زنان لباسهای کار متحد الشکل پوشیدند وتفسیر جدیدی از لالایی کودکانشان را تجربه کردند.تفسیر جدیدی که مهدکودک ها را براحتی توجیه می کرد یعنی مکانی باطراوت وشاداب که وظیفه نگهداری از فرزندان کارگران را دارد بهمراه مربیانی که در طی چند ساعت باید برای صدها نفر مادر باشند! اما بعدها نقشه ها ظریف تر شد ونسخه ها گران تر!استعمار فرا نو این بار نه فقط برای سود آوری بلکه برای هدف های کلان تری ادبیات (مامان آب داد)و(مامان نان داد) را سربرگ فعالیت های خود نمود.

من یک سوال ساده دارم.برای هدف قرار دادن جامعه ای آیا به سراغ افراد می روید ویا نهاد های اجتماعی آن ملت.قاعدتا راه دوم به صرفه تر وساده تر است.آیا درفرهنگ ما که ریشه در مکتب ما دارد اجتماعی بالاتر از نهاد خانواده تعریف شده است؟زن را اگر نگوییم بالاترین نقش را در پازل زندگی ندارد بی انصافی است اگر بگوییم نقش مهمی در سعادت وشقاوت خانواده ندارد چه اینکه مادران با یک دست گهواره را تکان می دهند وبا دست دگر تاریخ را .تاریخ سازی و تربیت فرزندانی که فراتر از تقدیر اهل تغییروتحولند بزرگترین شناسه مادریت بکر ودست نخورده است.امروزه تاریخ سازی مادران نشانه گرفته شده است.هر روز دامنه تاثیر گزاری خانواده کمتر می شود تا فرزند بمثابه بدنی شود که گلوبول سفید ندارد ودر برابر هر فرهنگ بیگانه ای سر خم کند و مقهور عشوه وناز آن شود.نقش مادرانه در حال قربانی شدن است و در مرحله بعد این نقش را گاه به مدرسه ویا محیط اجتماعی می سپارند که در حال حلق آویز کردن نماد های عفت وحیا مداری است وگاه آن را ارزانی رسانه هایی می کنند که میخ وتخته اش را خودشان فراهم کرده اند.فرهنگ مامان آب داد توانست بیش از شصت درصد صندلی های دانشگاه های ما را پر کند آنهم در رشته هایی مانند مهندسی برق وهوافضا!! توانست تاسف خوردن دیگران بر خانه دار بودن زنان تاریخ ساز را توجیه کند.توانست آنتن سیما را از زنانی پرکند که بازیگری و یا ورزش را بر فرزند داری وفرزند پروری ترجیح داده اند.توانست پشت ویترین مغازه ها تلف شدن و خرج کردن از جذابیت جنسی برای سودآوری فروشندگان را جزء آمال وآرزوهای دختران معصوم قرار دهد ...واین قصه هنوز هم ادامه دارد.




برچسب ها : زن برچسب ها : پست مدرنیسم