سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 779039
  • بازدید امروز: 106
  • بازدید دیروز: 50
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

 

 (روطه ، جبهه ای به عرض ده متر) نام کتابی است از سرداراحمد رضا طاووسی که به بیان خاطرات خویش از دوران دفاع مقدس پرداخته است.سال گذشته به واسطه یکی از وبلاگ های شهرضا با این کتاب آشنا شدم ولی نه به کتاب دسترسی داشتم و نه مجال خواندنش فراهم شد. در دیدار اتفاقی و کوتاهی که در ایام نوروزبا نویسنده کتاب انجام شد ایشان خبر از چاپ مجدد کتاب با ویرایش جدید دادند.در تعطیلات اخیر که شهرضا بودم به واسطه لطف ابوی کتاب به دستم رسید و در نیم روزی خواندمش. گاه تند و سریع و گاه همراه با تامل و حتی مرور دوباره.به نظرم رسید که چندنکته را در نقد و بررسی این کتاب متذکر شوم:







 

صله رحم شاید مهم ترین شاخصه تعطیلات نوروز باشد. بر اساس احکام فقهی ، قطع رحم و جدایی بدون دلیل از بستگان نَسَبی جزء گناهان کبیره است و همانند ترک نماز و روزه راهی است به سوی ماندگاری و خلود در جهنم.بر اساس روایاتی چند همین دید و بازدید ساده عمر را افزایش می دهد، ثروت را هم چنین ، جلوی برخی از عذاب ها را هم می گیرد. در مرحله نخست و ظاهر امر صله رحم یک حجاب مهم را از میان برمی دارد و آن حجاب معاصرت است. آیا تا به حال به این حجاب فکر کرده اید؟ امام علی (ع) در حدیثی امنیت و سلامتی را دو مصداق این حجاب معرفی فرمود.یعنی تا وقتی برقرارند و هستند قدرش را نمی دانیم و به محض بیماری و ناامنی عزیزدلمان می شوند و قدرش سر از پرده حجاب بیرون میزند. انسان است دیگر! قدر پدر ومادر را نمی داند تا ان زمانی که با دست خود انانرا به تیره تراب می سپارد. گاه کینه برادری را از برادر سالیانی بس دراز جدا می کند و حال انکه اگر می دانستند این معاصرت همیشگی نیست و روزی باید همدیگر را برای همیشه ترک کنند دل به هم داده و دشمنی ها را کنار می گذاشتند. ما ایرانی ها برای یک بار در سال هم که شده حجاب معاصرت را کنار زده و قدر هم دیگر ولو برای ایامی و هفته ای رعایت می کنیم. خدا را صد هزار مرتبه شکر.حال سوال اینست که  حقیقت صله رحم به همین جا ختم می شود؟ صله ارحام تنها یک رسم اجتماعی و یا نهایتا توصیه ای اخلاقی است و یا اینکه عمقی ناشناخته و فراتر از اینها دارد؟ به نظر می رسد که درمورد این وظیفه دینی از حیث تئوریک و نظریه پردازی بی مهری و کم لطفی شده است.

قران کریم یکی از اوصاف اولوالالباب(صاحبان خرد) را این گونه معرفی می کند: وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ انان کسانی هستند که می پیوندند به آنانی که خدا امر به پیوستنشان نموده است.طبق تفسیر امام ششم علیه السلام این صله و پیوند از ارحام شروع شده و به امام ختم می شود( من ذلک صلة الرحم، و غایة تأویلها صلتک إیانا) و در حدیث دیگری صریحا تفسیربه صله امام شده است(هو صلة الإمام)پیامبر خاتم(ص) رحم را شعبه ای از خداوند معرفی می کند و امام صادق (ع) نام آن را مشتق شده از صفت الرحمن بر می شمارد.گو اینکه قرار است مومن با صله و سرکشی از پدر و مادر و خواهر و برادر در حقیقت به زیارت خدا مشرف شود. شاید بتوان از این روایات و مشابه آن این نتیجه گیری را نمود که صله رحم در مکتب اهل بیت نه پایان راه و صرفا یک رسم اجتماعی و عرفی پسندیده بلکه آغاز یک سلوک است. سلوکی که صله پدر ظاهری آغاز انست و در فرجام خود به صله و پیوند با پدران معنوی منتهی میشود( انا و علی ابوا هذه الامه).حال بگردید و بیابید در این عالم ایسم ها و شلوغی افکار و ادعا ها، کدام مکتب به گرد پای شیعه می رسد که از یک دید و بازید ساده و زمینی سلوکی آسمانی و معنوی را ارزانی آدمی می کند. فاین تذهبون



 

 




برچسب ها : اخلاق برچسب ها : اجتماعی



 

مطابق با میراث گرانبهای اهل بیت، تولد هر فرزند نه فقط یک رخداد فیزیکی و تولید مثل، بلکه گشودن سرفصل و پرونده جدیدی در ربوبیت خداوند نسبت به عالم هستی است.این نگرش متعالی حاصل انسان شناسی خاص اسلامی است که انسان را فرا حیوان و به عنوان خلیفه خداوند معرفی می کند.در این ساحت فرزند یک نعمت است و بارداری یک جهاد و فضیلت.با اینحال شاید هیچ گاه به ذهن اجداد ما خطور نمی کرد که نوادگان آنها باید شاهد انقراض نسبت های خانوادگی ای چون(دائی)،(خاله)،(عمه) و (عمو) باشند. پیش بینی ناگواری که اگر رشد جمعیتی کشور ما به همین صورت منفی باشد کمتر از چهاردهه دیگر علاوه بر یوزپلنگ ایرانی! باید منزل به منزل به دنبال خویشاوند باشیم.در باب مضرات کمبود جمعیت در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی،مذهبی و امنیتی قلم ها کم ننوشته اند.شکی نیست که با وجود یک جمعیت کهنسال به هیچ وجه نمی توانیم گلیم اقتصاد و فرهنگمان را از آب بشدت استعمار زده و وابسته بیرون بکشیم،نمی توانیم پویا و فعال در عرصه های جهانی حاضر شویم، قامت تشیع اثناعشری به عنوان مذهب رسمی کشور و مامن مظلومان آل علی در سراسر گیتی خمیده می شود و دشمنانِ کمین کرده ، ذوق ذه  و بدون نقاب، سر از وطن جدا می کنند. پس درد درست تشخیص داده شده است. سوال اصلی اینست که دوای این درد چیست و در کجا باید آن را یافت؟ حل مشکل جمعیت ،راه حلی دوسویه همراه با مکانیزم های متنوع را می طلبد.قسمتی از آن به حکومت و دولت ها برمی گردد و بخشی دیگر در اراده خود مردم نهفته است.در بعد نخست یعنی وظایف حکومت نمونه های مختلفی از وظایف را می توان فهرست نمود. بسیاری در کشور ما معتقدند که توقف رشد جمعیت در دهه هفتادصرفا بخاطر تبلیغات متعدد و هم چنین وضع قوانین همسو با سیاست های کنترل جمعیت بوده است. قاعدتا طبق این نگاه اگر بخواهیم این سیاست را اصلاح و رشد جمعیت را مثبت کنیم باید از همان راه یعنی(تبلیغات،قانون) وارد شویم.بجای شعار(فرزند کمتر، زندگی بهتر) شعار( با یک گل بهار نمی شود) را جایگزین کنیم و مثلا با لغو قانون عدم صدور شناسنامه برای فرزندان بیشتر، قوانینی جهت امنیت شغلی زنان باردار تصویب کنیم.این اقدامات قطعا مفید و در نوع خود موثر است اما سوال اساسی انست که توقف رشد جمعیت صرفا بخاطر دو دلیل پیش گفته بود و یا اینکه زمینه های دیگری نیز در این ایجاد این بحران موثر بوده اند؟ آیا اگر سیاست های کنترل جمعیت در کشور ما اجرا هم نمی شد وضعیت اقتصادی قشر متوسط و رو به ضعیف جامعه به عنوان سرعت گیری برای بی رغبتی به فرزند دار شدن در سالهای بعد عمل نمی کرد؟ فراتر از وضع قوانین و تبلیغات مناسب، حداقل وظایف دیگری مانند ایجاد امیدهای شفاف اقتصادی نسبت به آینده و هم چنین تغییر کلان در سبک زندگی مردم باید در دستور کار دولت ها قرار بگیرد.به نظر می رسد قوه اجرائی کشور در باطن قضیه میل چندانی به تغییر محسوس وضعیت نداشته و فراتر از قیل و قال بدنه اداری و هم چنین فرهنگ ساز دولت اراده ای جدی برای تغییر سبک نگرش و هم چنین تسهیل شرایط و زمینه های فرزند اوری ندارد در حالیکه با انجام برخی اقدامات می تواند در تسریع امر بسیار راه گشا باشد.به عنوان نمونه طبق برخی از آمار با تحت پوشش بیمه قرار گرفتن درمان نابارروی در کشور در یک تخمین ساده چندین میلیون نفر به جمعیت کشور افزوده می شود و حال انکه بسیاری از زوج های علاقه مند به فرزند به علت گران بودن درمان، در ادامه راه از درمان سرباز زده و در حسرت فرزند روزگار طی می کنند.پر واضح است که انتظارات گفته شده صرفا متوجه دولت ها نیست و حداقل در بخش فرهنگ سازی رسانه ها ، نهادهای فرهنگی و سازمان های مردم نهاد باید به کمک دولت بیایند.

در بخش مربوط به مردم باید گفت نیاز به اراده جمعی در تغییر ذائقه فرهنگی و اجتماعی مردم به شدت احساس میشود.امروزه بسیاری از خانواده ها بی فرزندی و یا کم فرزندی خود را معلول دو عامل (فقدان شرایط اقتصادی) و هم چنین( ترس از تربیت نامناسب) می دانند.فراتر از قضاوت درباره عمومیت این دغدغه در جامعه ، بسیاری از مردم به واسطه تاثیر پذیری از کانال های متعدد فرهنگی دچار نوعی تغییر ذائقه شده اند که از لوازم آن بی میلی و سخت گیری در ازدواج، علاقه به فرد گرائی، رغبت به حضور مجازی و غیر رسمی در اجتماع، اولویت دادن تحصیل بر ازدواج و به حاشیه رفتن مسئولیت پدرانه و مادرانه است. در این میان ما نمی توانیم با یک نسخه واحد کل خانواده های ایرانی را مورد توجه قرار دهیم چراکه ما حداقل با سه نوع خانواده مواجهیم:

دسته نخست : خانواده های هستند که خواسته و ناخواسته حداقل های اقتصادی را برای اداره فرزندان نداشته و صرفا از این جهت تمایلی به داشتن اولین فرزند و یا فرزندان بیشتر ندارند.

دسته دوم: خانواده هایی هستند که مسیر اقتصادی آنها مشخص است و لکن  به سختی طی می شود به طورری که نیاز به کمک و مساعدت در سطح کلان و زمینه مساعد حکومتی دارد.با توجه به دیندار بودن جامعه ما این دسته معمولا ناامیدی به واسطه کمبودهای اقتصادی را با مفاهیمی همچون رزق مقدر الهی پوشش می دهند و لکن ترس از تربیت صحیح بهانه ای برای آنها شده است تا در مسیر رشد جمعیت نقش خود را ایفا نکنند.

دسته سوم: خانواده هایی هستند که هم تمول اقتصادی خوبی دارند و هم از حداقل های لازم برای تربیت مناسب فرزندان برخوردارند و صرفا بخاطر تفکرو سبکی که ما صراحتا می توانیم آن را (فرار از مسئولیت) بنامیم از زیر بار تربیت فرزند شانه خالی می کنند.درنگاه ماشینی این گروه به اصل خانواده ، تاهل صرفا در بده بستان طرفینی خلاصه شده و هیچ گونه برنامه ای نسبت به نسل سازی در آن تدارک دیده نشده است.در وهله نخست انتظار ما اینست که گروه سوم بیشترین انفعال را در برابر تبلیغات رشد جمعیت داشته باشند و حال انکه امار نشان می دهد این گروه کمترین تاثیر را از هشدارهای بالادستی نسبت به خطر کاهش جمعیت داشته اند.نتیجه یک نسخه پیچیدن برای همه مردم این می شود که گروهی که در حالت عادی هم شرایط اداره خویش را ندارند خود را دچار مشکل بیشتری می کنند و گروه مخاطب اصلی بدون احساس مسئولیت در برابر دین و جامعه خودش اوامر خود را با قدرت سرمایه به گروه مقابل دیکته می کند. در هر حال به نظر می رسد که باید واقع بینانه تر نسبت به حل این مشکل اقدام کرد چراکه بحران جمعیت به صرف یک فرزند آوری ساده  و نگاه بیولوژیک به قضیه حل نمی شود، بلکه باید زمینه های مساعد اقتصادی و فرهنگی از سوی دولت فراهم شود که مردم خود با رغبت و علاقه از روی فکر و نه صرفا احساس زدگی به پر کردن پازل جمعیت به عنوان یکی از مولفه های قدرت نرم اقدام کنند.

 




برچسب ها : دین برچسب ها : اجتماعی



 

دوسه روز پیش در کلاس زبان به مناسبتی استاد پرنشاط و البته جهان دیده ما بحث شِلتی ها (shelty  ) را پیش کشید.روحیه خوبی دارد. بخاطر مطالعات زبان شناختی و هم چنین تجربیات مختلف در خارج از کشور لایه های فرهنگی لغات و اصطلاحات را هم به خوبی واکاوی می کند. او معتقد است که نباید به صورت سیاه و سفید به دیگران نگاه کرد. ممکن است دیگرانی هم  رسم های قابل تحسینی هم داشته باشند که ما نسبت به آنها بی توجهیم و یا در انجام آن سستی می کنیم.یکی از مصادیقی که او به مناسبتی از ان یاد کرد شلتر ها و اصطلاحا گرمخانه ها در کشورهای اروپائی است.این مراکز به طور خاص به مکان های کوچک و بزرگی گفته می شود که بی خانمان ها در مدت زمان معینی در آنجا اسکان می یابند.در برخی از این مراکز اسکان رایگان فقط به مدت یک شبانه روز است ودر روزهای دیگر مبلغ مختصری دریافت می شود. البته از روز دوم راه کسب درامد برای ساکنین بی بضاعت قبلا ترسیم وتنظیم شده است به این معناکه انها می توانند در مراکزی که به امور خیریه می پردازند فعالیت های مورد نیاز را انجام دهند ودر عوض به اسکان رایگان خود ادامه دهند. بد نیست بدانید یکی از این فعالیت ها ی خیریه صحبت کردن با سالمندان است که در نوع خود جالب توجه است! استاد در ادامه به ذکر خاطره ای تاسف آور و نه چندان تاریخ گذشته ازحال و روز یک مسافر بخت برگشته که به دلیلی بی پول شده بود پرداخت و اینکه همراه و همدوش او به مراکز مختلف در قم سر زده و تمام آنها از اسکان موقت این فرد و تغذیه او امتناع کرده اند به طوری که در شهر کریمه اهل بیت(ع) و عش آل محمدی که قرار است به عنوان الگو به جهان معرفی شود یک سرپناه برای کسی که نه بخاطر سوء اختیار بلکه بخاطر بخت بد به صورت موقت دچار بی بضاعتی رنج آور شده وجود ندارد.استاد در ادامه یک تلنگر اساسی به ما زد؟ در مدیریت شهری کشور ما ابن السبیل ها چه جایگاهی دارند؟ فرض کنید شما بعنوان یک انسان عادی جهت کاری اداری عازم شهری شدید که هیچ دوست و یا خویشاوندی در آنجا ندارید. به دلایل مختلف(که کم هم نیستند!) شما بی پول شدید.در این میان حتی ممکن است بی کفش هم بشوید! به کجا باید مراجعه کنید؟ در کجا باید بخوابید؟ زیر درخت؟ کنار ساختمان ها؟ حرم یک امامزاده؟ و یا... حال فرض کنید که این مورد خاص یک خانم هم باشد. واقعا چه خطراتی او را تهدید می کند؟ و هزار و یک سو ال دیگر.

حدود ده سال پیش و بعد از مرگ یک کارتن خواب بر اثر سرمای پایتخت سه گرمخانه در جنوب تهران ساخته شد که وظیفه ذاتی آنها پذیرائی از کسانی بود که سرپناهی ندارند.در سالهای بعد مراکزی به همین کیفیت در برخی نقاط( عمدتا مراکز استان ها) ساخته شد که خواسته یا ناخواسته با نام اعتیاد گره خورد و بیشتر پذیرای معتادانی هستند که از خانه و جامعه طرد شده اند تا در این میان راهی برای ترک دادن آنها هم اندیشیده شود. از سوی دیگر دو مفهوم(مسکین) و (ابن السبیل) از پربسامد ترین مفاهیم در فقه اقتصادی و فقه اخلاقی اسلام است. در این میان مفهوم نام آشنائی به نام (فقیر) هم وجود دارد.فرق میان مسکین و فقیر از لحاظ فقهی اینست که فقیر کسی است که خرج سالیانه اش را ندارد و مسکین کسی است که در تامین قوت روزانه هم درمانده و ناتوان است.در کشور ما نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بنیاد 15 خرداد در نگاه کلان و راهبردی بیشتر به قشر فقیر پرداخته اند تا قشر مسکین. بدین معنا که شخص یا خانواده هایی که دارای درامد غیر ثابت هستند را تحت پوشش گرفته تا نهایتا این افراد دارای درامد ثابتی شده و در نهایت از چتر حمایتی خارج شوند. اینکه چقدر به این مکانیزم عمل شده است خود جای بحث دیگری دارد. اما در این میان تکلیف رسمی مساکین و از راه ماندگان مشخص نشده است.این در حالی است که این دو گروه بعنوان مصادیق قطعی مصرف خمس و صدقه رسما در قران مورد اشاره و تاکید قرار گرفته اند(البته فقهای امامیه در استحقاق خمس هاشمی بودن را هم شرط می دانند).به نظر نمی رسد کسی ادعا کند که ابن السبیل در طول تاریخ تطور معنائی پیدا کرده است و مثلا سبیل به معنای راه اعتقادی و بینشی و ابن السبیل به معنای گمراه و اصطلاحا از راه به در شده است.به دیگر سخن همیشه و در هرکجا می توان مصادیقی را پیدا کرد که در راه مانده هستند به همان معنای بدوی و ظاهری که به ذهن می آید. جالب آنکه در شهرهای کوچک و بزرگ ایران یکی از مراکزی که شهرسازی بدان توجه می شد همین واقعیت است. لذا ما با ساختمان هایی مواجه بودیم که اصطلاحا (تکیه فقرا) نامیده می شدند. از یک سو کسانی که سرپناهی نداشتند و یا غریب و در راه مانده بودند در آنجا بیتوته می کردند واز سوی دیگراز اماکنی که مردم مقید به اداء نذورات در انجا بودند همین تکیه ها بود. مردم برای این مهمانان سرپناه غذا و اب می اوردند و در طلب رضوان الهی سبقت می جستند.در این میان چند نکته کوتاه نباید فراموش شود:

اول: ممکن است کسی بگوید چشم ما انقدر به دیدن کمبودهای بزرگ و کلان عادت کرده است که برای ابن السبیل جایی نمانده است. کشور ما از برخی کمبودها و مشکلات اساسی رنج می برد که حل اینگونه معضلات در الویت های دو یا سه رقمی! جای می گیرند با اینحال فراموش نکنیم برای تکمیل یک پازل زیبا گاه کنار هم گذاشتن همین قطعات ریز و ناچیز کاری می کنند که از قطعات بزرگ و کلان بر نمی آید.

دوم: کم نبوده اند افرادی که به طور شخصی در زندگی خودشان و با توجه به بضاعت مناسبشان به این مقوله پرداخته اند. بنابر شنیده ها همیشه افرادی بوده اند که خانه هایشان را برای اسکان بی پناهان در اختیار می گذاشته اند. هم چنین هنوز صاحبخانه هایی وجود دارند که سفره های دائمی غذا برای نیازمندان پهن می کنند.بحث اصلی من نگاه اساسی و حکومتی به این قضیه است و نه اعمال خیرخواهانه شخصی که در قدیم پر رنگ تر بوده و امروزه کم وبیش ادامه دارد.البته شکی نیست که نهاد های رسمی بدون کمک و قدم خیر مردم نمی توانند کاری از پیش ببرند.

سوم: از مهم ترین دلائل امتناع نهاد های شهری مانند شهرداری ها از عدم توجه نظام مند به بحث ابن السبیل و مسکین ، سوء استفاده های احتمالی از این مقوله و اصطلاحا تبدیل شدن یک مکان خیرخواهانه به یک پاتوق مفسده انگیز است.به نظر می رسد می توان با برخی دقت نظرها این سوء استفاده ها را به حداقل رساند(اگرچه قطعا به صفر نخواهد رسید)


 

 




برچسب ها : دین برچسب ها : اجتماعی