سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 778924
  • بازدید امروز: 41
  • بازدید دیروز: 15
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

همین دو ساعت پیش بود که یکدفعه هوس کردم بروم زیارت .حرم غلغله بود از بس که زائر آمده بود.کوچک وبزرگ ، ترک ولر و بلوچ، چادر به سر و بچه به دوش،کم حرف و پرحرف، مجردی و یا با خانواده  همه مقصدشان یک جاست.انگار که قرار است همه نگاه ها یکی شود و صاف زل بزند به یک ضریح نقره ای.از صحن ساحلی که منسوب به جوادالائمه علیه السلام است وارد حرم شدم و چشمانم را مهمان گنبدی غرق در نور نمودم . به رسم ادب دستانم را گذاشتم روی سینه ام ، نفس را در سینه حبس کردم و با صدای آهسته گفتم : السلام علیک یا فاطمه المعصومه بنت موسی بن جعفر و رحمه الله و برکاته.

مسجد اعظم را رد کردم.یادگار مرجعی که بعد از گذشت نیم قرن از وفاتش هنوز برایش سالگرد می گیرندو با عظمت از او یاد می کنند. وارد این آستان که می شوی حتی جیغ بچه ها هم برایت لذت بخش می شود .هوا گرم است اما ککت هم نمی گزد و کیف می کنی از عرقی که مجبورت می کندبه دستمال کاغذی مچاله شده در جیبت پناه ببری.  خدایا....مانده ام در کار این جماعت که وقتی به حرم می رسند همه صبور می شوند و آستانه تحملشان به سرعت نور بالا می رود.از هل دادن پشت سریشان آشفته نمی شوند وتمام هم و غمشان اینست که جمعیت را بشکافند و ضریح را ببینند.آنجاست که تازه دلشان خنک می شود و به یکباره آرام می شوند.

به صحن ایوان طلا رسیدم.کفشداری در میان جمعیت گم شده بود.از خیرش گذشتم . یک پلاستیک پیدا کردم و دمپایی سفیدم را در آن گذاشتم.اینجا همه ناخواسته کلیم الله می شوند و به گوش دل می شنوند که فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی  به ضریح نزدیک شدم.زیارتنامه های ریز و درشتی در دست ها ردیف شده بودند و صداها و اشک ها و بغض ها همه وهمه مرا امید می دادند که دست خالی برنمی گردم.کم نبودند کودکان قد ونیم قدی که عشقشان سوار شدن بر پشت پدر ویا برادرشان بود تا یک سرو گردن بالاتر از بقیه ضریح را غرق در ماچ و بوسه کنند.از همان بالا اسکناسی هم طلب می کردند و بعد با دست های کوچکشان تمام شبکه های ضریح را لمس می کردند تا یک جای خالی پیدا کنند برای انداختن پول.وه چه صداقتی و لطافتی . به یاد معصومیت از دست رفته ام دلم فرو ریخت و اشک هایم اماده شدند برای سرازیر شدن.هنوز به جای همیشگی ام نرسیده بودم.صلوات بود که پشت سر هم چاق می شد و قطرات گلاب بود که مشامت را نوازش می داد.بلاخره رسیدم به گوشه ضریح دیگر ول نکردم.به یکباره دورم خلوت شد ولی من انگار نه انگار.تازه فهمیدم یک پیرزن ویلچری را آورده اند برای زیارت.جا را خالی کردم.فرتوت بود و کهنسال.وقتی پسرش ویلچرش را به ضریح چسباند هر جور بود به اندازه چند سانت بلند شد و با دو دست لرزانش ضریح را سفت گرفت.نمی دانم چه گفت اما همین قدر فهمیدم که غم یک عمر را با خانم تقسیم کرد. دیگر طاقت نیاوردم .دلم شکست و فهمیدم که وقت دعاست. با دل به شور و مشورت نشستم.پای دل که به میان بیاید حاجت های کلیشه ای حرفی برای گفتن ندارند و شاید فرشتگان حرف تازه ای بشنوند. اینکه به عمه جان چه گفتم رازی است بین ما و خدایمان ، اما این زیارت آنقدر لذیذ بود که حیفم آمد شب جمعه ای شما را مهمان گزارش آن نکنم.

همین دو ساعت پیش بود.....

 

 




برچسب ها : حضرت معصومه برچسب ها : قم



عمه جان، می دانم که نه برادرزاده خوب و آبرومندی برایت بوده ام ونه مجاور شایسته ای برای آستانت.فقط از یک چیز مطمئنم و آن اینکه د رمشکلاتم و پستی وبلندی های حیاتم که گاهی بی اختیار و از سر ناچاری اشکم را در می آورد و تمام وجودم را می شکند ، به هر دری که می زنم حواله ام می دهند به حرم و بارگاه تو. وارد حرمت شدن همان و سبک شدن دوشم همان.مگر نه اینکه اینجا مختلف الملائکه یعنی محل رفت و آمد فرشتگان است.مرقد تو ساحت معصومیت است و با بی پروایی وبی تقوایی میانه خوبی ندارد.

عمه جان ،ای افتخار آمیزترین علقه دنیا، فقط همین یک نعمت کفایت می کند برای توجیه نفس کشیدنم در این عالم، مرا ببخش که ناخلف بوده ام وبی وفا. اذعان می کنم که گاهی سیاهه ها وسوادها مرا غافل می کنند از علم اصلی ونورانی.گاهی وقت ها زیارتت را خرج می کنم برای اضافات روشنفکر نمایانی که کمترین اعتقاد را به شما دارند.گاه گریه بی امان بچه ها و مریضی همه اعضای خانواده ونسخه چند ده هزار تومانی تنها عاملی می شود که به پای بوسی ات بیایم.گاه می آیم و حسابی شاکیم! از اینکه مقاله ام را پس چند بار اصلاحات نمی پذیرند و یا اینکه برخی مراکز پر ادعا وبه اصطلاح علمی ما را با محفوظات می سنجند ونه عقل ودرک ، پیش تو سفره دلم را باز می کنم  و تو با حوصله تمام گوش می کنی ، هم غریب نوازی می کنی وهم قریب نوازی!

وقتی دور ضریحت می گردم به گوشه که می رسم نگاهی به قسمت نقره ای می کنم وبا این دو بیت عشق بازی ها می کنم:

با روی سیاه وبار سنگین گناه                    با خجلت وشرمساری و حال تباه

د رحضرت معصومه گزیدیم پناه                   یا فاطمه اشفعی لنا عندالله

تنها امیدم بعد از خدا شمایید عمه جان 




برچسب ها : حضرت معصومه



 

دانشمندان می گویند که بدترین مکان برای مطالعه، اتاق خواب است.علتش هم تفریبا واضح است،چون شما حتی اگر استراحت کافی هم کرده باشید بعد از چند دقیقه حضور در اتاق خواب عملا با فضای خاصی مواجه می شوید که شما را به خوابیدن ترغیب کرده وکم کم پلک های شما هوس می کنند که همدیگر را در بغل بگیرند!هم چنین اکثر دانشجویان واهل تحصیل معتقدنداصولا مطالب علمی ودقیق در کتابخانه ها بهتر فهمیده می شود تا مثلا در اتاق خوابگاه و... مکان وفضای وجودی در حسن فهم وسوءفهم نقش خیلی کلیدی دارد.

مکان زندگی نوعی همجواری به حساب می آید .مگر نه اینکه روایات دین ما یکی از شرایط دوست خوب را این می داند که با دیدنش به یاد خدا بیفتیم(من یذکرکم الله رویته)در مورد مکان هم همین طور است.خاک های مختلف خود قصه های گویایی هستند از بار ارزشی که به همراه دارند.از یک سو نماز خواندن در زمین های شوره زار کراهت دارد واز سویی دیگرامام صادق علیه السلام خوابیدن در شهر مکه را نوعی عبادت برمی شمارند.

راز این عزت وذلت ها چیست؟چرا اولین گزینه ای که با شنیدن نام قم به ذهنتان می آید با اولین گزینه ای که باشنیدن مثلا تهران وشیراز به ذهنتان خطور می کند متفاوت است.دینداری در قم بوی دیگری دارد.در همه جای عالم،تشیع واسلام ناب را با قم وحوزه علمیه اش پیوند زده اند.سرزمینی که به شهادت احایث بیشترین تعداد از 313یار امام زمان (عج)را از آن خود کرده است ودر طول تاریخ مامن وماوای شیعیان به شمار می آمده است.کلان شهری که با وجود بیش از یک میلیون جمعیت ومهاجران بسیار ،یادگار حضرت زهرا(س)یعنی چادر را بیش از بقیه جاها می توان یافت.نه خاک قم حاصلخیز است که کسی به امید زراعت بیاید ونه هوای دلچسبی دارد که اهل سیاحت را به خود جذب کند.تمام دار وندار قم گوهری است بنام بی بی فاطمه معصومه(س)

اما... اگر به درستی گفته می شود که کشور ما در تیررس تهاجم فرهنگی است در تتمه اش باید گفت که قم تحت تهاجم خاص فرهنگی قرار گرفته است.هم بودجه اش خاص است وهم شگردهایش!چون قم دیده بان عالم تشیع است وزدن دیده بان کار همه کس نیست.

خدایا!

من را شکر گزار این نعمت یعنی تنفس در معنویت قم و آشیانه اهل بیت قرار بده. 




برچسب ها : حضرت معصومه برچسب ها : قم



سیستم عالم هستی بر این مدار قرار گرفته که تنها اعمالی مهر ماندگاری وعبور از تاریخ بخورند که دارای برچسب وجه اللهی باشند (کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام ).این کیفیت مقدس تمام قوانین مربوط به کمیات را در می نوردد وبر آنها حاکم می شودبه این معنا که ممکن است آنچه در خارج واقع می شود تنها یک ضربه باشد ولیکن دارای جوششی عظیم در درون باشد بطوریکه جن وانس مقهور آن شوند که فرمود (ضربَةعلی بوم الخندق افضل من عبادةالثقلین )گاه قدم ها تندتر وزیادتر می شود وهجرتی در تونل زمان  ثبت می شود که چون دارای برچسب اخلاص  است نه تنها در تاریخ هضم نمی شوند بلکه تاریخ ساز می شوند .در بلندای این هجرت ها ،حرکت پیامبر مهر ورحمت از مکه بسوی مدینه است که مبدا تاریخ اسلام گشت .جالب است بدانید که شهر مدینه قبل از ورود پیامبر به آن تنها دو یا سه اسم داشت که معروفترینش یثرب بود ولی بعد از میزبانی قدم های قدمت ساز رسول الله در کتب تاریخ بیش از هشتاد اسم از آن این شهر شد که گل سر سبد آن مدینةالرسول بود .

یکی از آن هجرت هائی که زمان ومکان را اسیر خود ساخت هجرت وسفر حضرت معصومه بود که به عشق دیدار برادر از مدینه به سمت طوس به راه افتاد ولی تقدیر تاریخ بر این قرار گرفت که در مثل چنین روزی خاک قم این گوهر ناب را در بغل بگیرد وآن را به مشهد الرضا نرساند .هوای بد وخاک نه چندان حاصلخیز قم هیچ بهانه ای برای ماندن واقامت در آن به اهل دنیا ومادی نگر ها نمی دهد واین از امتیازات این شهر است .به این معنا که غالبا سفر به این شهر ویا مجاورت در آن به قصد زیارت است وبس .

چه ورود مقدسی ،قدم هائی که در فاصله ای نه چندان دور بنیان حوزه ای عظیم را در آن پایه ریزی کرد که یکی از برکات آن پرورش امام راحل (ره)وبه تبع آن راهبری بزرگترین انقلاب قرن بیستم وبازگشت حکومت به شیعیان بود .خوب گوش کنید .صدای کاروان هنوز به گوش می رسد آن گاه که در آخر الزمان علم از قم به تمام جهان منتشر می شود به طوریکه عروسان در حجله شان هم از آن بی بهره نمی شوند .

این دو بیت د رانتهای ضریح حضرت فاطمه معصومه (س)حک شده است :

با روی سیاه وبار سنگین گناه                   باخجلت وشرمساری وحال تباه

در خدمت معصومه گزیدیم پناه                  یا فاطمه اشفعی لنا عندالله

عکس بالا مربوط به بیت النوراست  .یعنی مکان مقدسی که پذیرای 17روز پایانی عمر شریف کریمه اهل بیت (ع)در شهر قم بود .




برچسب ها : حضرت معصومه برچسب ها : قم