سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 779070
  • بازدید امروز: 137
  • بازدید دیروز: 50
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

 

پنجشنبه چهارم آبان 1357

امروز ساعت هشت صبح جلسه ختم شهید غضنفری در حسینیه سادات برگزار شد و مردم بسیار با شور به صحنه امدند. جمعیت شرکت کننده بسیار زیاد بود و حسینیه گنجایش نداشت. سخنران مراسم آقای رهنما بود. در اواخر جلسه مردم در حال دادن شعار بودند(ای جلاد تولدت مبارک.....) در همین حال مزدوران چند گاز اشک آورد بداخل حسینیه پرتاب کرده و شروع به تیراندازی کردند. بر اثر ازدحام جمعیت مردم سردرگم شده بودند ولی به طور پراکنده از حسینیه خارج شدند.با برافروختن آتش در اکثر نقاط شهر اثر گاز خنثی شد.مردم در حالیکه شعار می دادند چند حلقه لاستیک را جلوی حسینیه روی هم گذاشته و یک بشکه نفت را وسط ان قرار دادند و منفجر کردند. بر اثر این انفجار پاسبانها ودیگر نیروهای نظامی به وحشت افتادند و چندین متر عقب نشینی کردند. بعداز ظهر در اکثر نقاط شهر جنگ و گریز با پلیس ادامه داشت و به طور تخمین می توان گفت که تا غروب مقدار زیادی گاز اشک آور برای متفرق کردن مردم بکار رفت.در یک برخورد پس از انکه به طرف ماموران سنگ برخورد می شد ماموران به داخل کوچه ای ریختندکه در انجا پسربچه ای سیزده ساله بر اثر شلیک گاز اشک آور دچار گیجی شده بود. یک مامور وحشی و از خدا بی خبر به این بچه رسید و مغز او را هدف قرار داد او که نامش سید عبدالله موسوی بود در جا کشته شد.روانش شاد.پس از شهید شدن موسوی شهربانی معتقد بود که او بر اثر شلیک گاز اشک آور کشته شده در حالی که دادستان علت را تیراندازی می دانست. به همین خاطر جسد به اصفهان و پزشکی قانونی برده شد تا نتیجه معلوم شود.

جمعه پنجم آبان 1357

امروز شهر در تعطیلی کامل بود و مردم دسته دسته در خیابانها سراغ جسد موسوی را می گرفتند. جسد را نزدیک ظهر از اصفهان آوردند و علت مرگ شلیک گلوله تشخیص داده شد.مردم جسد را با شکوه تمام تا شاهرضا تشییع کردندو همرا با تظاهرات وسیعی او را در کنار شهید غضنفری به خاک سپردند. سپس مردم با حالی غمگین و ناراحت به خانه های خویش بازگشتند.

شنبه ششم آبان 1357

جلسه ختم شهید موسوی با شکوه هرچه تمام تر و با حضورعده کثیری از اهالی شهر تشکیل شد و اعلامیه های زیادی نیز پخش گردید. بعداز ظهر در حالیکه شهردر تعطیلی کامل به سر می برد تظاهرات پراکنده ای صورت گرفت.اعلامیه ای نیز از طرف فرهنگیان انتشار یافت که در ان کشتار مردم به شدت مورد نکوهش قرار گرفته و عامل کشتار ها را نظام حاکم معرفی کرده بود.

پی نوشت:

اول: از روحانیون بنام در عرصه انقلاب مرحوم حجت الاسلام سید محمد رهنما(رهنمائی) بودند که در این راه متحمل آزار و اذیت های فراوانی شدند. روحانی ای مردمی و خوش مشرب که اکنون جایشان در میان ما خالی است.

دوم:شهید موسوی اولین شهید دانش آموز شهرضا به حساب می آید.محل شهادت این شهید کوچه تکیه فقرا بوده  که اکنون تبدیل به خیابان حکیم اسدالله شده است.

سوم: فرهنگیان در شهرضا مثل سراسر ایران از قشر های تاثیر گذار و فعال در پیروزی انقلاب بوده اند.اعتصابها، تجمعات و اعلامیه های فرهنگیان شهرضا به طور مفصل در خاطرات مهرماه شهید همت ذکر شده است که به علت محدودیت زمانی از ذکر انها در وبلاگ صرف نظر کردم. 

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : انقلاب



 

دوشنبه  اول ابان 1357

شب بعد از تظاهرات دانشجویان یک سخنرانی مفصل و انقلابی توسط طلبه عرفان در حسینیه سادات ایراد شد که پس از خاتمه سخنرانی مردم با دانشجویان هماهنگ شده و تظاهرات پرشوری به راه انداختند.در جلوی شهربانی ماموران با باتوم به میان تظاهر کنندگان امده و تعدادی از برادران را کتک زدند. در همین روز عکس های چند موسسه خرد و آتش زده شد.

سه شنبه  دوم آبان 1357

امروز شهر متشنج بود و مردم به صورت گروه های چند نفره در جلوی مغازه ها در حال بحث پیرامون مسائل سیاسی روز و کشتار بیرحمانه پلیس بودند. بعد از ظهر هم در مسجد فاطمیه سخنرانی مفصلی توسط آقای زارعان بعد از نماز صورت گرفت.

چهارشنبه  سوم آبان 1357

امروز همه مغازه ها تعطیل بود و از صبح جلسه ای در حسینیه سادات برگزار شد. طلبه عرفان یک سخنرانی بسیار تند در مورد اوضاع مملکت و خیانت های دستگاه ایراد کرد. سپس جمعیت زیادی با فریادهای درود بر خمینی از حسینیه بیرون امدند و پس از گذشتن از چند خیابان  شیشه های تمام موسسات دولتی که سر راهشان بود را خرد کردند. در بین راه تعدادی بیل و کلنگ بدست مردم رسید که با انها شیشه های ساختمان حزب رستاخیز، مهمانسرا، سینما، جنگلبانی ، پمپ بنزین و چند بانک شکسته شد. هنگامی که جمعیت می خواست برای اقامه نماز دوباره به حسینیه برگردد مزدوران پلیس از پشت سر شروع به تیراندازی کرده و باعث زخمی شدن یک نفر شدند. جمعیت خشمگین به دو دسته تقسیم شدند.دسته اول از طریق خیابان و با فریاد مرگ بر شاه به یک بانک حمله ور شده و شیشه های ان را خرد کردند و هم زمان با سنگ به افراد پلیس حمله کردند. بر اثر تیراندازی پلیس یک جوان نوزده ساله بنام ولی الله غضنفری که کارگر نقاش بود کشته شد.جمعیت در حالیکه فریاد می زد( برادرم کشته شد) او را بلند کرده و با یک پیکان راهی بیمارستان کردند ولی قبل از رسیدن به بیمارستان غضنفری تمام کرده بود. بعد از ظهر جنازه او را هر چه باشکوهتر چند بار دور شهر تاب داده و تظاهرات وسیعی به راه افتاد. در مسیر شاهرضا مردم خشمگین بیست تابلوی مربوط به انقلاب شاه را از جا کندند و کاخ جوانان را خرد کرده و اداره اوقاف را به آتش کشیدند.جمعیت یا حسین گویان جسد را به خاک سپرده و به شهر بازگشتند.

پی نوشت:

اول:در خاطرات فوق از دو تن از روحانیون فعال در عرصه انقلاب اسلامی در شهرضا یاد شده است. حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن عرفان و حجت الاسلام و المسلمین حاج اقا محمد زارعان (حفظهما الله). هم چنین حسینیه سادات به عنوان یکی از کانون های تجمعات مذهبی و سیاسی معرفی شده است.

دوم:منظور از اداره اوقاف در این خاطره نمایندگی سازمان اوقاف در محوطه امامزاده شاهرضا است که به علت نصب یک عکس بزرگ از شاه در بالای سر ورودی ان مورد حمله قرار گرفت.

سوم:شهید ولی الله غضنفری اولین شهید انقلاب در شهرضا به شمار می رود. 

 

 

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : انقلاب



 

 

رمضان 1357

رمضان امسال رمضان دیگری بود با شور و حال هر چه بیشتر و نزدیکتر به رمضان اسلامی. به مدت دو هفته سخنرانی های مبسوطی توسط حاج شیخ خلیل الله ملکیان صورت گرفت(در مسجد محله اقا و مسجد قائم) و برای مردم نقش رهبری و از خودگذشتگی های آیت الله خمینی و مبارزات او به خوبی تفصیل و مورد بحث قرار گرفت. در روز 20و21 رمضان تظاهرات بیدار کننده ای توسط جوانان مسلمان و غیور صورت گرفت که بسیار حساس بود و در هر دو مورد پلیس به شدت مداخله و مردم را مضروب ساخت. درضمن در طول ماه رمضان همه روزه مقادیر زیادی اعلامیه توزیع و مردم ان را مطالعه می کردند.در روز 21 رمضان شیشه دو بانک نیز شکسته شد.

دوشنبه سیزدهم شهریور 1357 مصادف با عید فطر

عید فطر امسال عید فطری فراموش ناشدنی در طول تاریخ شهرضاست. اولین تظاهرات بسیار وسیع و گسترده در همه جوانب با نظم و ترتیب و سازماندهی خاص وهرچه بهتر انجام شد.صبح ساعت هفت و نیم جمعیت کثیری با شرکت روحانیون در تکیه علیا تجمع کردند.این جمعیت با در دست داشتن تمثال های ایت الله خمینی و پلاکاردهای که در انها جملاتی مثل(رهبر ما خمینی است)، (ما خواستار حکومت اسلامی هستیم)،(درود بر خمینی مجاهد) درج شده بود در ساعت هشت صبح از تکیه علیا به حرکت در امدند.مامورین که از خشم مردم سخت وحشت زده بودند از دور مراقب اوضاع بودند ولی درگیری ای پیش نیامد.پس از طی خیابان خیام(جنوبی و شمالی) جمعیت که بالغ بر 15 هزار نفر بودند از طریق خیابان اردیبهشت وارد مسجد حمیدی شدند در حالیکه شعارهایی یکپارچه انقلابی سر می دادند و جلوی ارتشی ها می گفتند: برادر ارتشی چرا برادر کشی،ارتشی برادر ماست،ایران کشور ماست.

پس از برگزاری نماز با شکوه عید فطر و سخنرانی دو تن از روحانیون جمعیت فوج فوج در حالیکه روحانیون در پیشاپیش حرکت می کردند تا فلکه مرکزی به تظاهرات ادامه دادند. در فلکه مرکزی از مردم درخواست شد که متفرق شوند. ضمنا اعلامیه های زیادی در مسجد حمیدی پخش شد.

پی نوشت:

  اول: متاسفانه تدوین تاریخ انقلاب در شهرهای زیادی همچون شهرضا مورد غفلت و بی مهری واقع شده است. با اینکه در مورد انقلاب اسلامی هنوز می توان از تاریخ شفاهی و بازماندگان ان وقایع در تدوین ریز فعالیت های انقلابیون بهره برد و لیکن یکی از زیباترین یادگارهای مکتوب از ان دوران خاطرات دست نویس شهید همت از راهپیمایی های شهرضا در فاصله شهریور تا بهمن ماه 1357 است که بصورت روزانه یا هفتگی توسط ان شهید نوشته می شده است . سعی می کنم در طول بهمن ماه برخی از مهم ترین این وقایع را عینا و باکمترین تصرف منتقل نمایم .از نکاتی که برای ان باید گریست انکه طبق این دست نوشته ها ازیک یا دو تظاهرات مردم شهرضا عکسبرداری و حتی فیلم برداری شده است. حال اینکه سرنوشت این عکس ها و فیلم ها که به منزله میراثی برای ایندگان است چه شده  الله اعلم.

دوم: مراد از تکیه علیا مسجد و مدرسه علمیه امام حسین است که در لسان مردم از ان به تکیه اولیاء یاد میشود که تلفظ صحیح ان تکیه علیا است.بقیه مساجد مذکور در متن مشخص و واضح است اگرچه مسجد قائم(نزدیک فلکه مرکزی) رونق سابق را ندارد.هم چنین باید متذکر شد که بنا بر شنیده ها مسجد حمیدی در ان زمان بصورت زمین و بدون ساختمان بوده که با خوانده شدن نماز عید فطر در ان رسمیت پیدا کرده و ساخت و ساز ان شروع شد.

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : انقلاب



 

 1- انتخاباتی در کمال آرامش برگزار شد و مردم فهیم ایران از باب(گر تو بهتر می زنی بستان بزن) منتقد ترین کاندیدا نسبت به دولت های نهم و دهم را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند و با دعای خیر بدرقه اش کردند تا درب نهاد ریاست جمهوری تا در روزهای بعدی یکی یکی کلیدهایش را رو کندچه در تهران و کاخ سعد آباد و چه در نیویورک و ژنو.خیلی ها ذوق کردند و در حالی که چهار سال قبل از باب اکل میته رای داده بودند یکدفعه انتخابات ایران را دموکراتیک ترین انتخابات عالم خواندند.از پس فردای انتخابات گروه های مختلف سیاسی به رسم اخلاق و ادب وگاه فراخور عالم سیاست در متن و حاشیه صدا کردند که اهلا و سهلا یا دکتر! تا اینجایش عادی است و مورد ستایش و تقدیر. اما در این میان یک گروه خاص با هر لطایف الحیلی سعی کرده خودش را به رئیس جمهور بچسباند و حتی به صدارت چند وزارتخانه خوش اب و رنگ قانع نشده و مدعی است که در حقیقت  آنها منتخب واقعی مردم هستند. در عالم ادبیان معمولا از لفظ نامانوسِ کَنِه ! برای این موارد استفاده می کنند. هوا که بیشتر افتابی شد کم کم لانه ها هم خالی شد و دبیرکلشان منت سر نظام گذاشت که ما از طلب سال 88 گذشتیم! دود و دم قلیانش به شهر ما هم کشیده شد و بعضی ها را به تکاپو انداخت تا کم کم عرض اندامی کنند برای انتخابات پیش روی مجلس! سعیشان مشکور و لطفشان مستدام.

2-بعد از برگزاری دو جلسه آرام اصلاح طلبان در شهرضا قرعه سومین جلسه به نام دکتر صادق زیبا کلام استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران افتاد.شخصیت عجیبی است.هم حرف خوب دارد و هم حرف غلط.مناظراتش از همه سخنان و مکتوباتش پر سر و صداتر است.در هر زمینه ای از علوم سماوی و ارضی که از او دعوت به مناظره شود دست رد به سینه تان نمی زند.یادم می آید که در مناظره ای که با استادم دکتر سید محمود نبویان(نماینده فعلی مردم تهران در مجلس)داشت در اواسط بحث اعلام امادگی کرد که حاضر است در رابطه با اصالت الوجود صدرایی هم مناظره کند. این بار اما بر خلاف دو جلسه قبل تبلیغات پر رنگ و لعاب تری انجام شد.بنرها و پوسترهای مختلف در مناطق مختلف شهر نصب شد و حتی دعوت نامه های کوچک کاغذی بر درب برخی منازل خودنمایی می کرد. همه اینها نشان می داد که برپادارندگان این مراسم حساب خاصی روی ان باز کرده اند که این گونه بی مهابا به اب و اتش زده اند. شاید هم حق داشتند چرا که زیبا کلام در برخی مواقع حرف های غیرمنتظره ای می زند و این بر جذابیت مراسم می افزود.

3-با اینکه میهمان غیر منتظره بود اما شهر میزبان هم کم از او نداشت. شهری که مردمانش به کتوم بودن در امر سیاست و یا گریزان بودن از ان شهره اند اما همین ها حدود سه دهه قبل در زمانی که هنوز مهدی هاشمی نه دادگاهی داشت و نه نفاقش رسانه ای شده بود و در حالیکه در تمام شهرهای استان با سلام و صلوات و اسفند استقبال و بدرقه می شد اما به محض اطلاع از اینکه قرار است او در شهرضا سخنرانی کند دست بکار شدند و به عنوان تنها شهر استان اصفهان از سخنرانی او جلوگیری کردند. اینبار اما سخنرانی سوم اصلاح طلبان به فرجام نرسید.گروهی در مقابل فرمانداری اجتماع کردند. شاید واحدهای متعدد علوم سیاسی راپاس نکرده بودند اما به ظرافت می دانستند که اگر قرار است اجتماع و اعتراضی بشود نه جلوی تالار فجر(آنچنان که زیباکلام در صفحه فیس بوکش پیشنهاد داده است تا بعد پیراهن عثمانی بشود برای اصلاح طلبان) بلکه جلوی فرمانداری باشد یعنی همان نهاد رسمی که مجوز سخنرانی در ان جا صادر شده است. بعد از کش و قوسی چند ساعته قرار بر این شد که زیبا کلام در شهرضا سخنرانی نکند.البته ایشان وارد شهر گشته و از انار های ان بی نصیب نشدند. 

4- نمی دانم ، شاید هنوز خود زیبا کلام از لغو شدن سخنرانی اش در شهرضا خبردار نشده بود که مظلوم نمایی های رسانه ای شروع شد. روزنامه ها و سایت های متعلق به همان گروه چسبنده! انواع و اقسام اشک تمساح ها را به نمایش گذاشتند. از ادعای اتش زدن بنرها های تبلیغات و سازماندهی اجباری بسیجیان برای اعتراض جلوی فرمانداری گرفته تا تیتر نشانی این خبر که سخنرانی زیبا کلام به خاطر تهدیدات و مسائل امنیتی در شهرضا لغو شد گو اینکه انگار قرار بوده حضرت ایشان در ایالت تگزاز امریکا و یا در تالاری در حومه دمشق سخنرانی کنند. البته برای کسانی که اخبار این جماعت چسبنده را رصد می کنند این حرف اصلا عجیب نیست. منطق و تفکری که رقاصان ظهر عاشورا را امت خداجوی بنامد حق دارد که اجتماع کنندگان آرامی که صرفا بخاطر دغدغه های دینی(ونه شخصی ) به سخنرانی اقای زیبا کلام و نه اصل برگزاری جلسه اعتراض داشتند را گروهی بی سواد و دهاتی بخواند.چه اینکه اگر این تجمع صرفا سیاسی بود باید در دو سخنرانی قبلی هم تکرار می شد.در تکمیل این اتهامات  از باب قاعده(همه بدند و فقط من خوبم) قاعدتا این حرکت به بخش دینی حاکمیت و به تعبیر اقایان اقتدار گرایان منتسب شد.همان اقتدارگرایان و خشونت طلبانی که همین اقای زیبا کلام اجازه یافت در صدا و سیمایش حاضر شده و صریح و بدون ترس  بگوید ما مدیون چکمه های رضاخان هستیم!!!

5- اینکه یک گروه سیاسی در یک شهر نه چندان پر جمعیت مانند شهرضا اقدام به برگزاری جلسات سخنرانی و نقد و نظر کند بسیار خوب و در خور تقدیر است مخصوصا که برای انجام ان فرایندهای قانونی را طی کرده و اخذ مجوز کردند و نخواستند در کف خیابان به ما دموکراسی را بفهمانند. پذیرایی مراسم یعنی کیک و ساندیس هایی که ما فحشش را خوردیم هم نوش جانشان. فقط می ماند یک توصیه برادرانه به همشهریان اصلاح طلبم و ان اینکه شما که اینقدربه ادعای خودتان به فکر مردم و ا ستقرار دموکراسی هستید لااقل کسی را دعوت کنید که به حسابتان اورد و حداقل یکبار شهرضا را ولو در نقشه دیده باشد نه اینکه ان را از نقاط دور افتاده کشور به حساب اورد! خواندن قسمتی از مصاحبه دکتر زیبا کلام با مشرق در دیماه سال 90 درباره عملکرد دانشگاه ازاد خواندنی است. او در تمجید از سیاست های علمی این دانشگاه می گوید:... بعضاً دانشجوی دکتری بوده که گفته من در شهرضا و گناباد بودم. یعنی چه؟ یعنی حداقل بحث علمی را در دورافتاده‌ترین واحد هم ایجاد کرده‌اند....

بی خود نیست که برخی از همفکران رسانه ای تان حتی عارشان امده نام شهرمان را ببرند و نوشته اند: سخنرانی زیباکلام در اصفهان لغو شد!!!!

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : سیاسی



 

سخن من نه درباره آخوند خراسانی معروف به صاحب کفایه است و نه سید خراسانی که در روایات اخرالزمان وعده اش را داده اند. سوژه سخنم شیخی است زاده سرزمین خراسان که سالها پیش در شهرضا رحل اقامت افکند و ماندگار شد.قریب به سه دهه است که از دار دنیا رفته است. هنوز در لسان عامه مردم از او به عنوان شیخ خراسونی  یادی می شود.در اوج معروفیتش به عنوان عارف خراسانی مشهور شد.در مجالس زنانه هم خانم ها از نطق فرزندش بهره مند می شوند. ناگفته پیداست که او هم شیخ بوده وهم اهل خراسان. او را ندیده بودم . عکسش را هم چنین! اینکه چطور از مشهدالرضا کوبید ودر قمشه گلی سردراورد را هم نمی دانم.شاید مهم نباشد. روحانیون مهاجر به شهرضا هم برای خودشان حکایتی دارند.از شیخ کرمانی(شیخ کرمونی)وشیخ نوری و شیخ خراسونی گرفته تا مصادیق امروزی. حال این امر ایا به مهمان نوازی این مردمان بر می گردد و یا به غریبه پسندی انها، باز هم نمی دانم....کم نیستند کسانی که اول و اخر اقامتش را در شهرضا بیاد می اورند. شور و شوق و دست و پاشکستن مردم برای استماع سخنانش در مساجد مرکزی شهر به طوریکه گاه پشت بام مسجد حاج ملاهادی هم کفاف مشتاقان وعظ او را نمی داد و ازآن سو، غریبی و تنهایی اش در همین دیارو گذران انتهای عمرش با یک دوچرخه! به طوری که همان مستمعین پروپاقرص دیروز  خبری از او نمی گرفتند و احوالی نمی پرسیدند!  آخر او دیگر شیخ خراسونینبود بلکه شیخ قمشه ایشده بود!

 




برچسب ها : شهرضا


صفحات :
|  <  1  2  3  4  5  >>  >  |