اگر چه ریخت و پاش وقت و خون به جگر کردن عمر در ایام نوروز برایمان عادی شده است و شاید خیلی هامان سایز نوروز را در در حد و قواره مطالعه و کتاب خواندن ندانیم اما تجربه چند سال گذشته ام نشانی می دهد که در این ایام علاوه بر مشغولیت دهان! اگر اراده نیم بندی باشد چشم ها هم گاه فرصت می کنند به کتاب ها نگاهی بیندازند. چه بسیار مکتوباتی که تا حلقوم اسفندماه و روزهای واپسین سال شانس خوانده شدن نمی یابند و تنها امیدشان وقت های مرده تعطیلات است. چند جلد از بحار الانوار، کتب حدیثی شیخ صدوق و چند رمان زمخت و کلفت از جمله کتاب هایی است که از صدر تا ذیلشان را در نوروزهای گذشته خوانده ام و بعد جهت خالی نبودن عریضه از یادو نام خودم! صفحه آخر کتاب با خط نه چندان خوشم نوشته ام که : بسمه تعالی.مطالعه شد توسط سید محمد حسن صالح در ایام نوروز یکهزار و سیصد و... و بعد هم یک امضای برابر اصل در کنارش!
این دست نویس اما امسال نصیب کتابی شد که چندماهی مترصد فرصتی برای خواندنش بودم. کتاب (شرح اسم) که به تعبیر روی جلدش زندگینامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای است از بدو تولد تا زمان پیروزی انقلاب به قلم هدایت الله بهبودی. لطف این جور کتاب ها که بر پایه مستندات بی شمارومحروم از اضافات غیر ضرور است آنست که شما به جای سوار شدن بر هواپیما و بالگرد و گذر کلی و دیدن نمای عمومی و غیر دقیق حوادث که امکان تحریفش هم بسیار زیاد است سوار بر دوچرخه و بلکه با پای پیاده به تک تک محلات و قطعه های ریز ودرشت یک زندگی پر فراز و نشیب سر می زنید و از نزدیک و بدون نیاز به داوری واسطه ای ، حوادث را در بغل گرفته و سر تا پای آن را برانداز می کنید.فایده این دید و بازدید مستقیم آنقدری هست که گاه نظر شما را نسبت به برخی حوادث و یا افراد، سیاه، سفید و یا خط خطی کند و بین شما و موضع قبلی و تصورات درهم تنیده پیشینتان فاصله ای بیندازد به اندازه صدو هشتاد درجه!
شرح اسم کتابی است لذیذ و پر ملات که اصلا برای خوانده شدن ( ونه دکورشدن!)آفریده شده است و البته لطافت های ادبی و بجای نویسنده هم آن را خواندنی تر کرده است.در شرح اسم، قلم زن کتاب چهل سال زندگی را بدون درنظر گرفتن این که شخصیت کتاب امروزسکاندار تنها انقلاب شیعی جهان است و خالی از هر گونه حدس و گمان و یا مبالغه و چاپلوسی ، بر پایه نقل قول های ثبت شده دوستان و هم چنین اقرارهای مکتوب دشمن( ساواک) در یک بسته بندی منطقی تقدیم شما می کند.
شخصیت این کتاب مدت ها قبل از وقت اذان به مسجد می آمده است و برخلاف رسم امامان جماعت رو به سوی مردم می نشسته، چشمانش از کودکی ضعیف بوده وپولی برای خرید عینک نداشته ، وقتی ممنوع المنبر بوده جهت دور زدن این حکم استکباری ایستاده سخن می رانده است، برای سر به هوا کردن خبر چین ها کلاس های اموزشی در منزل تشکیل می داده و در لفافه درس ، حرف های مورد دار و مخل به امنیت شاهنشاهی را به خورد اهلش می داده است،از نتراشیدن استثنایی ریشش در بازداشتگاه به شدت خوشحال شده و به هنگام زلزله فردوس و سیل ایرانشهرشده بود عین یک امدادگر و بچه محل تمام عیار،در جوانی دلخوشی اش نفس و گفتار امام بوده، از کتاب های سید قطب ذوق می کرده و از سخنان نواب صفوی آتش دادخواهی اش به اوج رسیده است.
در این بزم مکتوب، شما بیش از پیش آشنا می شوید با خشک مقدس های بی بخار و عزلت نشینی که نفس کشیدنشان هم سد راه انقلابیون می شد چه برسد به احتیاط های مزورانه و از روی ترسشان.همان ها که امام جماعت مسجد کرامت مشهد را صرفا بخاطر نینداختن تحت الحنک در نماز، وهابی خواندند وپس از آزادی اش اززندان حاضر نشدند به سلامش آن هم در حرم ثامن الحجج جوابی رد کنند. نگاهتان می افتد به جاسوسی شنبه ! و چند شنبه های برای ساواک و موج سواری کمونیست ها بر موج انقلاب در آستانه پیروزی آن.قطعا برایتان جالب خواهد بود که بدانید در چهل سال پیش چه کتاب هایی ممنوع بوده است و چه کسانی در کوران اقتدار ساواک و آن سان که خیلی ها انقلاب را توهم مضر ونایافتنی می دانستند، برایشان مسجل شده بود که صبح قریب است و یافتنی
شرح اسم شرحی زیباست از یک اسم زیبا: سید علی حسینی خامنه ای
برچسب ها : امام خامنه ای برچسب ها : انقلاب