مگرامام چه فرقی با بقیه داشت که مثل امشب وفردایی بعد از گذشت قریب به  ربع قرن خداحافظی اش با دنیا،هنوز برایش سالگرد تروتازه می گیرند و بیش از یک میلیون زن ومرد ترجیح می دهند که نه از پشت مانیتور ها و تلویزیون ها و نه تنها با دیدن عکس او در کوی وبرزن بلکه با حضور بر سر آرامگاه نیمه تمام او فاتحه خوانده و از پشت پنچره های مربعی شکل ضریحش ، قبر سبز پوشش را دوره کرذه و گاه ساعت ها با او نجوا کنند. چرا بر خلاف هنرپیشه ها و بدلکاران و هزار کاره ها دنیا که با مرگشان چراغ شهرتشان کم سو می شود اما امام نه تنها دچار مرگ رسانه ای نشد بلکه هر روز در جرگه مریدانش تازه واردهایی را می بینی که تنها آشنائیشان با ایران  و اسلام شخصی است به نام آیت الله خمینی....این چه اکسیری است که تن های جدا افتاده را از شرق وغرب فلات ایران بلکه امت اسلام را در نیمه خرداد جمع می کند در جایی بنام مرقد امام تا نام او  و سخن جانشین او قرار دل های مشتاق شود و خار چشمان بدخواه؟

محافل غربی سالهاست که کلی میزگرد و تحلیل راه می اندازند تا اینطور وانمود کنند که این همه دلدادگی و شیدائی امت به امام سفرکرده خود حاصل شخصیت کاریزماتیک و جالب اوست.در این تفاسیر که غالبا با هدف جلوگیری از الگوگیری از امام وانقلاب او ارائه می شود تمام بود ونبود امام خلاصه می شود در چشمانی غرور انگیز و جذاب و یک سری پارامترهایی مانند نفوذ کلمه و کسوت روحانیت و خوش برخوردی. چنین تفسیری از کسی که قرن بیستم را تحت الشعاع قرار داد ناخودگاه ذهن آدمی را پیوند می زند با شخصیت های فرعونی و مشکل آفرین بشر که اتفاقا کاریزمای بالائی داشته اند از جمله هیتلر.جالب آنکه در زمان حیات امام هم در خارج از مرزها گاه دست تکان دادن های مهربانانه امام برای امت در حسینیه جماران به دست تکان دادن های معروف هیتلر و نازی ها تشبیه می شد!!!

در برخی از تحلیل های نه چندان دلچسب خودی با زوم کردن روی برخی برجستگی های اخلاقی و یا سیاست گزاری های کلان امام در سطوح مختلف مدیریتی و اداره جامعه ، آن صفت ومنش خاص بعنوان تنها سکوی پرش امام معرفی می شد. تصویر امام در این نقاشی وطنی این چنین بود:یک سید روحانی نماز شب خوان و دائم الوضو که بعد از سالها تدریس اخلاق وفقه واصول در حوزه علمیه قم به فعالیت های سیاسی روی آورد و  با گذراندن پانزده سال تبعید روزی به وطن بازگشت و ده روز بعد شد یک رهبر به تمام معنا! در این تفسیر ناقص از امام که سالهاست از بعضی مراکز رسمی بازپخش می شود بخش هایی از زندگی او به طور ناشیانه ای برش داده شده و این طور می نمایاند که فقط فلان صفت اخلاقی آیت الله خمینی بود که او را امام خمینی کرد وحال انکه اگر قرار به شاقول و خط کشی به نام تسبیح و سجاده و نماز شب و ....باشد دست روی دست امام بسیار بوده وهست.

عبادت ، توکل ، علم وتخصص ، بصیرت ، تعهد وتدبر،انس با عقل ونقل،جاذبه ودافعه ، خوش رویی وخوش خویی و خوش گویی و در عین حال تکبر و درشت گویی با مستکبرین، همه وهمه در امام بود اما انچه او را امام کرد این بود که سعی کرد همه این خوبی ها را با هم و در جای خویش داشته باشد.جامعیت امام و دور ماندن او از دیانت کاریکاتوری و نامتوازن که نتیجه ای جز فربه شدن قسمت فردی دین ولاغر و نحیف ماندن بخش اجتماعی دین نداشند ، رمز ماندگاری حرکت ابر مردی شد که جهان را مبهوت حرکت الهام بخش خویش نمود.سکوت و صحبت ، حرکت و سکون و قلم وقدم امام به منزله دانه های تسبیحی هستند که نخی به نام اخلاص انها را پیوند زد و اسم روح الله را شایسته چنین مسمایی نمود. به امید رهپویی راهش.

 

 

 




برچسب ها : امام خمینی