نور که باشد .شیشه هم که جور باشد چه ریز و چه درشت باکی نیست، همه جا انعکاس است و نورانیت .هر جور که خودت را به خوبان برسانی اگر بی بهره از اندک لیاقتی نباشی پله ای می شود برای مقرب شدنت .درگاه معرفت معصوم آنقدر دراز دامنه است که غلامی این درگاه هم برای خودش افتخار و تاج وتختی دارد.مرحوم شیخ عباس قمی درکتاب منتهی الامال در بیان احوالات امام ششم علیه السلام گریزی می زند به یکی از غلامان که مقام غلامی خود را سفت چسبید و رهایش نکرد ولو در عوض ثروتی هنگفت:
نقل است که حضرت امام جعفر صادق (ع) را غلامی بود که هرگاه آن حضرت سواره به مسجد می رفت آن غلام استر را نگاه می داشت تا آن جناب مراجعت کنند. اتفاقا در یکی از آن روزها که آن غلام بر در مسجد نشسته بود چند نفر مسافر از اهل خراسان پیدا شدند.یکی از آنها رو کردبه او گفت: ای غلام میل داری که از آقای خود حضرت صادق خواهش کنی که مرا بجای تو قرار دهد و من غلام او باشم و در عوض تمام مالم را به تو بدهم؟ غلام خدمت امام صادق (ع) رفت و گفتگویش با مرد خراسانی را عرضه داشت.حضرت فرمود:اگر تو بی میل شده ای در خدمت ما و ان مرد هم رغبت کرده به خدمت ما، قبول می کنیم او را و می فرستیم تورا.پس چون غلام آماده رفتن شد حضرت او را طلبیدند و فرمودند: به جهت طول خدمت تو به ما ابتدا تو را نصیحتی می کنم و بعد مختاری در کارخود و آن نصیحت اینست که چون روز قیامت شودحضرت رسول آویخته و چسبیده باشد به نورالله و امیرالمومنین آویخته باشد به رسولخدا و ائمه آویخته باشند به امیرالمومنین و شیعیان ما اویخته باشند به ما .پس داخل شوند در جایی که ما داخل شویم و وارد شوند انجا که ما وارد شویم.
چون غلام این را شنید عرض کرد من از خدمت شما جایی نمی روم و در خدمت شما خواهم بود و اختیار می کنم آخرت را به دنیا.
این غلامی تاجی است که به هرکس ندهندش.
برچسب ها : امام صادق