سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 779937
  • بازدید امروز: 78
  • بازدید دیروز: 112
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

 

 19 آذرماه 1357 (مصادف با تاسوعای حسینی)

صبح از ساعت هشت صبح تا یک ونیم بعداز ظهر راه پیمایی باشکوهی همراه با سخنرانیهای انقلابی و شعارهای توحیدی صورت گرفت. همه طبقات شهرضا بخصوص پزشکان و دانشجویان درراه پیمایی حضور چشمگیر داشتند.مردم خود کنترل و نظم جمعیت را بر عهده داشتند و اتفاق ناگواری نیفتاد. در ساعت یک ونیم و تنها دقایقی بعد از متفرق شدن مردم ، بین آنها پخش شد که پلیس دور مجسمه را از ترس مردم و شائبه مسلح بودن آنها تخلیه کرده است.پس از پخش این خبر هیاهوی عجیبی بین مردم افتاد و پس از تحقیق چند موتور سوار و یقین از صحت خبر، به سرعت و نهارنخورده به طرف فلکه مرکزی هجوم آوردند.اول سنگ پرتاب کردند و خبری نشد.در ادامه لامپ های فلکه شکسته شد.سپس بلافاصله و با رشادت هرچه تمام تر لاستیک آورده شدو دور فلکه به آتش کشیده شد.باز هم خبری از ماموران نشد. مردم سراغ سیم(بکسل)، کلنگ و ماشین را می گرفتند که بلافاصله توسط مردم مسلمان تهیه شد. سه نفر از مبارزین به بالای مجسمه رفتند ولکین هرچه کلنگ زدند اثری نکرد. سپس مردم در حالی که شعار می دادند دو(هوا)آوردند و مفتونهای مجسمه را بریده و با بستن سیم به مجسمه و توسط یک تانکر آن را به پائین کشیدند(ساعت 3 بعداز ظهر).مردم بعد از خرد کردن مجسمه ان را تا شب دور شهر تاب دادند و به تظاهرات وسیعی دست زدند. سر مجسمه بربالای یک ماشین نصب و دور شهر به حرکت درامد و مردم پشت سر ان همراه با شعار(درود بر خمینی بت شکن)و(خمینی پیروز شد-پهلوی نابودشد) پرداختند.مردم بسیار خوشحال بوده و به هم تبریک می گفتند.عکس های زیادی گرفته شد و ماشین ها چراغ های خود را روشن کرده و بوق می زدند.

یک هلیکوپتردر ساعت 6 از اصفهان آمد و بلافاصله برای مدتی صدای تیراندازی در شهربه گوش می رسید.از ساعت هشت به بعد مردم از روی پشت بام و عده ای ا زداخل خیابان ها ندای الله اکبر سر دادندو ندای تکبیر از همه جای شهر به گوش می رسید.این می رساند که مردم به خصوص جوانان مبارز از هیچ صدایی حتی گلوله هم نمی ترسند.متاسفانه بر اثر تیراندازی های مکرر شهید دباغ در یکی از کوچه ها به شهادت رسید و سه نفر هم به شدت زخمی شدند(در خیابان بوستان و خیابان چهل متری). بعد از پایین آوردن بت پهلوی به همه جای ایران تلفن زده شد و اطلاع داده شد. کماندوها تا صبح با اسلحه در شهر می گشتند و دو تابلوی امام خمینی را از جا کنده و همراه خود بردند.با اینحال شعارهای بسیاری بر دیوارها نوشته شد و عکس آقا نصب شد.

پی نوشت:

اول: منظور از هوا دستگاه برش آهن است.

دوم: عنوان رسمی فلکه مرکزی قبل از انقلاب میدان ششم بهمن بود که به واسطه وجود یک مجسمه بزرگ از رضا شاه در وسط آن به میدان مجسمه هم معروف شده بود. معروف و مشهور انست که اولین مجسمه در راستای انقلاب اسلامی ایران در شهرضا به پایین کشیده شد. در روزهای بعد از این حادثه چند مجسمه در دیگر شهرهای استان به زیرآورده شد. خوشبختانه بعد از انقلاب به سرعت این میدان به نام تاسوعا تغییر نام داد.با این حال  تا سالیان سال المانی مناسب با این اسم در میدان تاسوعا وجود نداشت تا اینکه در سال گذشته مشکی متناسب با فداکاری حضرت عباس (ع) و یادآور حرکت مردم در انقلاب اسلامی نصب شد. با توجه به اینکه بسیاری از مسافران شهرضا از عقبه و علت این نامگذاری متعجب و بی خبرند بجاست مانند بسیاری از خیابان های خبرساز ایران لوحی که شرح حال اتفاقات تاسوعای 57 در ان درج شده باشد در نقطه مناسبی از این میدان تعبیه شود.



 

 




برچسب ها : انقلاب برچسب ها : شهرضا



 

پنجشنبه چهارم آبان 1357

امروز ساعت هشت صبح جلسه ختم شهید غضنفری در حسینیه سادات برگزار شد و مردم بسیار با شور به صحنه امدند. جمعیت شرکت کننده بسیار زیاد بود و حسینیه گنجایش نداشت. سخنران مراسم آقای رهنما بود. در اواخر جلسه مردم در حال دادن شعار بودند(ای جلاد تولدت مبارک.....) در همین حال مزدوران چند گاز اشک آورد بداخل حسینیه پرتاب کرده و شروع به تیراندازی کردند. بر اثر ازدحام جمعیت مردم سردرگم شده بودند ولی به طور پراکنده از حسینیه خارج شدند.با برافروختن آتش در اکثر نقاط شهر اثر گاز خنثی شد.مردم در حالیکه شعار می دادند چند حلقه لاستیک را جلوی حسینیه روی هم گذاشته و یک بشکه نفت را وسط ان قرار دادند و منفجر کردند. بر اثر این انفجار پاسبانها ودیگر نیروهای نظامی به وحشت افتادند و چندین متر عقب نشینی کردند. بعداز ظهر در اکثر نقاط شهر جنگ و گریز با پلیس ادامه داشت و به طور تخمین می توان گفت که تا غروب مقدار زیادی گاز اشک آور برای متفرق کردن مردم بکار رفت.در یک برخورد پس از انکه به طرف ماموران سنگ برخورد می شد ماموران به داخل کوچه ای ریختندکه در انجا پسربچه ای سیزده ساله بر اثر شلیک گاز اشک آور دچار گیجی شده بود. یک مامور وحشی و از خدا بی خبر به این بچه رسید و مغز او را هدف قرار داد او که نامش سید عبدالله موسوی بود در جا کشته شد.روانش شاد.پس از شهید شدن موسوی شهربانی معتقد بود که او بر اثر شلیک گاز اشک آور کشته شده در حالی که دادستان علت را تیراندازی می دانست. به همین خاطر جسد به اصفهان و پزشکی قانونی برده شد تا نتیجه معلوم شود.

جمعه پنجم آبان 1357

امروز شهر در تعطیلی کامل بود و مردم دسته دسته در خیابانها سراغ جسد موسوی را می گرفتند. جسد را نزدیک ظهر از اصفهان آوردند و علت مرگ شلیک گلوله تشخیص داده شد.مردم جسد را با شکوه تمام تا شاهرضا تشییع کردندو همرا با تظاهرات وسیعی او را در کنار شهید غضنفری به خاک سپردند. سپس مردم با حالی غمگین و ناراحت به خانه های خویش بازگشتند.

شنبه ششم آبان 1357

جلسه ختم شهید موسوی با شکوه هرچه تمام تر و با حضورعده کثیری از اهالی شهر تشکیل شد و اعلامیه های زیادی نیز پخش گردید. بعداز ظهر در حالیکه شهردر تعطیلی کامل به سر می برد تظاهرات پراکنده ای صورت گرفت.اعلامیه ای نیز از طرف فرهنگیان انتشار یافت که در ان کشتار مردم به شدت مورد نکوهش قرار گرفته و عامل کشتار ها را نظام حاکم معرفی کرده بود.

پی نوشت:

اول: از روحانیون بنام در عرصه انقلاب مرحوم حجت الاسلام سید محمد رهنما(رهنمائی) بودند که در این راه متحمل آزار و اذیت های فراوانی شدند. روحانی ای مردمی و خوش مشرب که اکنون جایشان در میان ما خالی است.

دوم:شهید موسوی اولین شهید دانش آموز شهرضا به حساب می آید.محل شهادت این شهید کوچه تکیه فقرا بوده  که اکنون تبدیل به خیابان حکیم اسدالله شده است.

سوم: فرهنگیان در شهرضا مثل سراسر ایران از قشر های تاثیر گذار و فعال در پیروزی انقلاب بوده اند.اعتصابها، تجمعات و اعلامیه های فرهنگیان شهرضا به طور مفصل در خاطرات مهرماه شهید همت ذکر شده است که به علت محدودیت زمانی از ذکر انها در وبلاگ صرف نظر کردم. 

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : انقلاب



 

دوشنبه  اول ابان 1357

شب بعد از تظاهرات دانشجویان یک سخنرانی مفصل و انقلابی توسط طلبه عرفان در حسینیه سادات ایراد شد که پس از خاتمه سخنرانی مردم با دانشجویان هماهنگ شده و تظاهرات پرشوری به راه انداختند.در جلوی شهربانی ماموران با باتوم به میان تظاهر کنندگان امده و تعدادی از برادران را کتک زدند. در همین روز عکس های چند موسسه خرد و آتش زده شد.

سه شنبه  دوم آبان 1357

امروز شهر متشنج بود و مردم به صورت گروه های چند نفره در جلوی مغازه ها در حال بحث پیرامون مسائل سیاسی روز و کشتار بیرحمانه پلیس بودند. بعد از ظهر هم در مسجد فاطمیه سخنرانی مفصلی توسط آقای زارعان بعد از نماز صورت گرفت.

چهارشنبه  سوم آبان 1357

امروز همه مغازه ها تعطیل بود و از صبح جلسه ای در حسینیه سادات برگزار شد. طلبه عرفان یک سخنرانی بسیار تند در مورد اوضاع مملکت و خیانت های دستگاه ایراد کرد. سپس جمعیت زیادی با فریادهای درود بر خمینی از حسینیه بیرون امدند و پس از گذشتن از چند خیابان  شیشه های تمام موسسات دولتی که سر راهشان بود را خرد کردند. در بین راه تعدادی بیل و کلنگ بدست مردم رسید که با انها شیشه های ساختمان حزب رستاخیز، مهمانسرا، سینما، جنگلبانی ، پمپ بنزین و چند بانک شکسته شد. هنگامی که جمعیت می خواست برای اقامه نماز دوباره به حسینیه برگردد مزدوران پلیس از پشت سر شروع به تیراندازی کرده و باعث زخمی شدن یک نفر شدند. جمعیت خشمگین به دو دسته تقسیم شدند.دسته اول از طریق خیابان و با فریاد مرگ بر شاه به یک بانک حمله ور شده و شیشه های ان را خرد کردند و هم زمان با سنگ به افراد پلیس حمله کردند. بر اثر تیراندازی پلیس یک جوان نوزده ساله بنام ولی الله غضنفری که کارگر نقاش بود کشته شد.جمعیت در حالیکه فریاد می زد( برادرم کشته شد) او را بلند کرده و با یک پیکان راهی بیمارستان کردند ولی قبل از رسیدن به بیمارستان غضنفری تمام کرده بود. بعد از ظهر جنازه او را هر چه باشکوهتر چند بار دور شهر تاب داده و تظاهرات وسیعی به راه افتاد. در مسیر شاهرضا مردم خشمگین بیست تابلوی مربوط به انقلاب شاه را از جا کندند و کاخ جوانان را خرد کرده و اداره اوقاف را به آتش کشیدند.جمعیت یا حسین گویان جسد را به خاک سپرده و به شهر بازگشتند.

پی نوشت:

اول:در خاطرات فوق از دو تن از روحانیون فعال در عرصه انقلاب اسلامی در شهرضا یاد شده است. حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن عرفان و حجت الاسلام و المسلمین حاج اقا محمد زارعان (حفظهما الله). هم چنین حسینیه سادات به عنوان یکی از کانون های تجمعات مذهبی و سیاسی معرفی شده است.

دوم:منظور از اداره اوقاف در این خاطره نمایندگی سازمان اوقاف در محوطه امامزاده شاهرضا است که به علت نصب یک عکس بزرگ از شاه در بالای سر ورودی ان مورد حمله قرار گرفت.

سوم:شهید ولی الله غضنفری اولین شهید انقلاب در شهرضا به شمار می رود. 

 

 

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : انقلاب



 

 

رمضان 1357

رمضان امسال رمضان دیگری بود با شور و حال هر چه بیشتر و نزدیکتر به رمضان اسلامی. به مدت دو هفته سخنرانی های مبسوطی توسط حاج شیخ خلیل الله ملکیان صورت گرفت(در مسجد محله اقا و مسجد قائم) و برای مردم نقش رهبری و از خودگذشتگی های آیت الله خمینی و مبارزات او به خوبی تفصیل و مورد بحث قرار گرفت. در روز 20و21 رمضان تظاهرات بیدار کننده ای توسط جوانان مسلمان و غیور صورت گرفت که بسیار حساس بود و در هر دو مورد پلیس به شدت مداخله و مردم را مضروب ساخت. درضمن در طول ماه رمضان همه روزه مقادیر زیادی اعلامیه توزیع و مردم ان را مطالعه می کردند.در روز 21 رمضان شیشه دو بانک نیز شکسته شد.

دوشنبه سیزدهم شهریور 1357 مصادف با عید فطر

عید فطر امسال عید فطری فراموش ناشدنی در طول تاریخ شهرضاست. اولین تظاهرات بسیار وسیع و گسترده در همه جوانب با نظم و ترتیب و سازماندهی خاص وهرچه بهتر انجام شد.صبح ساعت هفت و نیم جمعیت کثیری با شرکت روحانیون در تکیه علیا تجمع کردند.این جمعیت با در دست داشتن تمثال های ایت الله خمینی و پلاکاردهای که در انها جملاتی مثل(رهبر ما خمینی است)، (ما خواستار حکومت اسلامی هستیم)،(درود بر خمینی مجاهد) درج شده بود در ساعت هشت صبح از تکیه علیا به حرکت در امدند.مامورین که از خشم مردم سخت وحشت زده بودند از دور مراقب اوضاع بودند ولی درگیری ای پیش نیامد.پس از طی خیابان خیام(جنوبی و شمالی) جمعیت که بالغ بر 15 هزار نفر بودند از طریق خیابان اردیبهشت وارد مسجد حمیدی شدند در حالیکه شعارهایی یکپارچه انقلابی سر می دادند و جلوی ارتشی ها می گفتند: برادر ارتشی چرا برادر کشی،ارتشی برادر ماست،ایران کشور ماست.

پس از برگزاری نماز با شکوه عید فطر و سخنرانی دو تن از روحانیون جمعیت فوج فوج در حالیکه روحانیون در پیشاپیش حرکت می کردند تا فلکه مرکزی به تظاهرات ادامه دادند. در فلکه مرکزی از مردم درخواست شد که متفرق شوند. ضمنا اعلامیه های زیادی در مسجد حمیدی پخش شد.

پی نوشت:

  اول: متاسفانه تدوین تاریخ انقلاب در شهرهای زیادی همچون شهرضا مورد غفلت و بی مهری واقع شده است. با اینکه در مورد انقلاب اسلامی هنوز می توان از تاریخ شفاهی و بازماندگان ان وقایع در تدوین ریز فعالیت های انقلابیون بهره برد و لیکن یکی از زیباترین یادگارهای مکتوب از ان دوران خاطرات دست نویس شهید همت از راهپیمایی های شهرضا در فاصله شهریور تا بهمن ماه 1357 است که بصورت روزانه یا هفتگی توسط ان شهید نوشته می شده است . سعی می کنم در طول بهمن ماه برخی از مهم ترین این وقایع را عینا و باکمترین تصرف منتقل نمایم .از نکاتی که برای ان باید گریست انکه طبق این دست نوشته ها ازیک یا دو تظاهرات مردم شهرضا عکسبرداری و حتی فیلم برداری شده است. حال اینکه سرنوشت این عکس ها و فیلم ها که به منزله میراثی برای ایندگان است چه شده  الله اعلم.

دوم: مراد از تکیه علیا مسجد و مدرسه علمیه امام حسین است که در لسان مردم از ان به تکیه اولیاء یاد میشود که تلفظ صحیح ان تکیه علیا است.بقیه مساجد مذکور در متن مشخص و واضح است اگرچه مسجد قائم(نزدیک فلکه مرکزی) رونق سابق را ندارد.هم چنین باید متذکر شد که بنا بر شنیده ها مسجد حمیدی در ان زمان بصورت زمین و بدون ساختمان بوده که با خوانده شدن نماز عید فطر در ان رسمیت پیدا کرده و ساخت و ساز ان شروع شد.

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : انقلاب



اگر چه ریخت و پاش وقت و خون به جگر کردن عمر در ایام نوروز برایمان  عادی شده است و شاید خیلی هامان سایز نوروز را در در حد و قواره مطالعه و کتاب خواندن ندانیم اما تجربه چند سال گذشته ام نشانی می دهد که در این ایام علاوه بر مشغولیت دهان! اگر اراده نیم بندی باشد چشم ها هم گاه فرصت می کنند به کتاب ها نگاهی بیندازند. چه بسیار مکتوباتی که تا حلقوم اسفندماه و روزهای واپسین سال شانس خوانده شدن نمی یابند و تنها امیدشان وقت های مرده تعطیلات است. چند جلد از بحار الانوار، کتب حدیثی شیخ صدوق و چند رمان زمخت و کلفت از جمله کتاب هایی است که از صدر تا ذیلشان را در نوروزهای گذشته خوانده ام و بعد جهت خالی نبودن عریضه از یادو نام خودم! صفحه آخر کتاب با خط نه چندان خوشم نوشته ام که : بسمه تعالی.مطالعه شد توسط سید محمد حسن صالح در ایام نوروز یکهزار و سیصد و... و بعد هم یک امضای برابر اصل در کنارش!

این دست نویس اما امسال نصیب کتابی شد که چندماهی مترصد فرصتی برای خواندنش بودم. کتاب (شرح اسم) که به تعبیر روی جلدش زندگینامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای است از بدو تولد تا زمان پیروزی انقلاب به قلم هدایت الله بهبودی. لطف  این جور کتاب ها که بر پایه مستندات بی شمارومحروم از اضافات غیر ضرور است آنست که شما به جای سوار شدن بر هواپیما و بالگرد و گذر کلی و دیدن نمای عمومی و غیر دقیق حوادث که امکان تحریفش هم بسیار زیاد است سوار بر دوچرخه و بلکه با پای پیاده به تک تک محلات و قطعه های ریز ودرشت یک زندگی پر فراز و نشیب سر می زنید و از نزدیک و بدون نیاز به داوری واسطه ای ، حوادث را در بغل گرفته و سر تا پای آن را برانداز می کنید.فایده این دید و بازدید مستقیم آنقدری هست که گاه نظر شما را نسبت به برخی حوادث و یا افراد، سیاه، سفید و یا خط خطی کند و بین شما و موضع قبلی و تصورات درهم تنیده پیشینتان فاصله ای بیندازد به اندازه صدو هشتاد درجه! 

شرح اسم کتابی است لذیذ و پر ملات که اصلا برای خوانده شدن ( ونه دکورشدن!)آفریده شده است و البته لطافت های ادبی و بجای نویسنده هم آن را خواندنی تر کرده است.در شرح اسم، قلم زن کتاب چهل سال زندگی را بدون درنظر گرفتن این که شخصیت کتاب امروزسکاندار تنها انقلاب شیعی جهان است و خالی از هر گونه حدس و گمان و یا مبالغه و چاپلوسی ، بر پایه نقل قول های ثبت شده دوستان و هم چنین اقرارهای مکتوب دشمن( ساواک) در یک بسته بندی منطقی تقدیم شما می کند.

شخصیت این کتاب مدت ها قبل از وقت اذان به مسجد می آمده است و برخلاف رسم امامان جماعت رو به سوی مردم می نشسته، چشمانش از کودکی ضعیف بوده وپولی برای خرید عینک نداشته ، وقتی ممنوع المنبر بوده جهت دور زدن این حکم استکباری ایستاده سخن می رانده است، برای سر به هوا کردن خبر چین ها کلاس های اموزشی در منزل تشکیل می داده و در لفافه درس ، حرف های مورد دار و مخل به امنیت شاهنشاهی را به خورد اهلش می داده است،از نتراشیدن استثنایی  ریشش در بازداشتگاه به شدت خوشحال شده و به هنگام زلزله فردوس و سیل ایرانشهرشده بود عین یک امدادگر و بچه محل تمام عیار،در جوانی دلخوشی اش نفس و گفتار امام بوده، از کتاب های سید قطب ذوق می کرده و از سخنان نواب صفوی آتش دادخواهی اش به اوج رسیده است.

در این بزم مکتوب، شما بیش از پیش آشنا می شوید با خشک مقدس های بی بخار و عزلت نشینی که نفس کشیدنشان هم سد راه انقلابیون می شد چه برسد به احتیاط های مزورانه و از روی ترسشان.همان ها که امام جماعت مسجد کرامت مشهد را صرفا بخاطر نینداختن تحت الحنک در نماز، وهابی خواندند وپس از آزادی اش اززندان حاضر نشدند به سلامش آن هم در حرم ثامن الحجج جوابی رد کنند. نگاهتان می افتد به جاسوسی شنبه ! و چند شنبه های برای ساواک و موج سواری کمونیست ها بر موج انقلاب در آستانه پیروزی آن.قطعا برایتان جالب خواهد بود که بدانید در چهل سال پیش چه کتاب هایی ممنوع بوده است و چه کسانی در کوران اقتدار ساواک و آن سان که خیلی ها انقلاب را توهم مضر ونایافتنی می دانستند، برایشان مسجل شده بود که صبح قریب است و یافتنی

شرح اسم شرحی زیباست از یک اسم زیبا: سید علی حسینی خامنه ای




برچسب ها : امام خامنه ای برچسب ها : انقلاب


صفحات :
|  <  1  2  3  4  >  |