ظرفیت و پتانسیلی که آقای عارف دیروز در پایان مناظره نظام را بخاطر عدم استفاده بهینه از آن مذمت کرد! اصغر فرهادی!! جشنواره کن!!! سفرای فرهنگی!!!! صدور انقلاب!!!!
برچسب ها : انتخابات برچسب ها : سیاسی
قصه خیلی ساده بود وشنیدنی ، باب قصه شب رادیو! یک آمریکا بود ابرقدرت منش و صاحب هشتاد درصد تکنولوژی و یک ایران سر و دست بریده که بعد از دو هزار و پانصد سال می خواست رنگ جمهوریت را به خود ببیند. ملتی که برای اولین بار انگشتشان را برای یک انتخابات آزاد و پدر و مادر دار تا جا داشت جوهری کردند و به جای دست های خونی هفده شهریور مالید به دیوارهای شهر. اوائل خیلی او را جدی نگرفتند. گفتند موی دماغی بیش نیست و می سپاریمش به دست صدام تکریتی خودمان تا سه روزه تهران بشود طهران! اما هفتاد و دو ساعت شد هشت سال و این دماغ پر فیس وافاده، مویش کنده نشد. تیغ تحریم های متعدد هم اثر نکرد. امام دیروز رفت و امید داشتند به بیوه شدن نهضتش و یتیم شدن فرزندانش. اما امام حاضر که آمد دیدند خوب دارد حق شاگردی را ادا می کند. موی دماغ کم کم دارد تبدیل می شود به گلوی در استخوان . باید کاری می شد کارستان. چه باتلاقی بهتر از یک فتنه با چاشنی انتخابات. جنگ احزابی راه افتاد که نگو و نپرس! از رقاصه و مجاهد ( شما بخوانید منافق) و پرزدنت و در بند و بی بند! و پابند!! همه موقتا شدند یک جبهه تا این استخوان در گلو را بیرون بیاورند. باید سریع می جنبیدند چون کلاغ سیاهه خبر اورده بود که ابرقدرتی قاره جوان تا 2030 بیشتر دوام نخواهد آورد.چشم ها تیز شد که آیا ایران اوکراین است و ایرانی قرقیز ؟ آیا تهران تفلیس است؟چشم ها را بستند و گفتند:yes....مخابره سیگنال های منفی شروع شد. دوشیدن ملت به پای مانیتور ها هم کمی بعد، یکدفعه افکاری که باید ساعت بیست ویک می گذاشتندش سر کوچه از سر همان کوچه که نه! بلکه از کف خیابان شنیده شد. آه یادش بخیر! که نماز جمعه باشکوهی! نماز جمعه آن روز تهران و حضور دشمن شاد نماز جمعه اولی ها حکایتش شده بود مثل کف رود نیل که فقط یک بار خورشید به ان تابید( انهم محض خاطر موسای کلیم). بعد از نماز تازه یادشان افتاد که کف پایشان را باید بخارند ! دیگر برایشان مهم نبود که تا چه اندازه می خواهند از سخاوت این نظام سوء استفاده کنند. آنقدر ذوق زده شدند که حتی به بساط حسین و ایستگاه های صلواتی سیاه پوش او هم رحم نکردند.نُه دَه که شد دستی از میدان انقلاب چشمانش را مالید و از خواب بیدارش کرد و گفت خواب دیدی خیر باشه!
در کش وقوس اوضاع همسایه های این وری و اون وری، در میانه پاسکاری پاستور و بهارستان، در وسط دایره سرخ آبی پایتخت و سرعت سهمگین الاینده ها و سکوت خائنانه و گاه مظلومانه پالاینده ها، در این گاه ها که نگاه ها به قیمت پشت پفک و مهر استانداردش بیشتر توجه و دقت می کند تا قلقلک دادن دیش ها ریش و ریشه ها را، درست در آمد وشد ایام و فراز وفرود پرسر وصدای هواپیماهای تحریم شده و آواربرداری شبانه خانه ای که گودبرداری بی در و پیکر شرکتی آن را با خاک یکسان کرده، در شوری نمک نشناسان نمکدان شکن و بی مزه گی زجر آوربازیگران سینمای خیابان انقلاب، در میانه اَخم و تَخم معنا دار پرندگان بازی angry birds و خواب آلود از برنامه های نصف شبی سیما که می خواهند در باره سبک زندگی واحیانا سبک نفس کشیدن وراجی کنند ...... اما تویکی را یادمان نرفته و بلاخره نه به اسم ورسم آمپول های آرام کش اینتلیجنت سرویس بلکه با دستان بدون دستکش خودمان خفه ات خواهیم کرد.
در این چند هفته پای ثابت رسانه های دیداری وشنیداری حوادث خاورمیانه ومخصوصا چند کشور عربی منطقه است.نمایشنامه ای که با خودسوزی یک جوان در تونس آغاز شد وهنوز هم ادامه دارد.تصاویر همه گویا است .از مصر ولیبی تا یمن وبحرین واردن همه وهمه غیرت دینی شان به جوش آمده وبا گذار از حساسیت های قومی وپان عربیسم ،خواسته های اسلامی حتی توقعات به حق اقتصادی مردمان این کشور ها را به حاشیه رانده وکلمه حکومت اسلامی بیشتر از هر زمان دیگری شنیده می شود.
اینجا خاورمیانه است.همانجا که قرار بود حیاط خلوت وبهار خواب! آمریکا باشد وامروز وضع جور دیگری رقم خورده است.همه جا صدای اعتراض بلند است ونماز های جمعه شلوغ ترین جمعیت های نمازگزار را تجربه می کنند.بر خلاف روزهای اول که خبری از جماعت خانم ها نبود آنها هم آمده اند تا برخلاف میل حکومت هایشان نوعی نقش تعیین کننده سیاسی را در کارنامه خود ثبت کنند .
اما صدایی که از بحرین می رسد متفاوت است.خوب که گوش می کنی خبر از حسین است وقیام حسین.رهبران مذهبی برای تو آشناترند تا جاهای دیگر.اگر در میدان التحریر قاهره ندای (الشعب یرید اسقاط النظام)را شنیدی نتیجه اش این شد که یک نظامی رفت ونظامی دیگری جای او آمد .به همین راحتی انقلاب را مصادره کردند وجمعیت چند میلیونی قاهره را فرستادند دنبال غاز چرانی!اما وقتی گل سرسبد خواسته های ملتی برگرفته از قیام خونین اباعبدالله و(هیهات منا الذله ) باشد این جوشش نه ایستایی را تجربه می کند ونه فرسایشی شدن را.هیهات منا الذله یعنی ما می دانیم رسیدن به مروارید استقلال خون می خواهد.قوت واراده ای می خواهد تا بر سفتی صدف غلبه کند ورنگ روشنایی مروارید جلا بخش چشمان شود.خون شهدای قیام شیعیان بحرین که بسیاری از اهل تسنن را هم به دنبال خود کشیده است فورانی از خون مظلومانه حسین است در آبهای خلیج فارس وتبلوری تازه است از تشیع پسا کربلایی.برای رسیدن به این پیروزی باید عاشقانه وارد کارزار شد وعباس وار فداکاری کرد.واین هم دعای من است برای این شور ونوا:
اَمّن یجیب المظطر اذا دعاه ویکشف السوء(نمل.62)