سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 788491
  • بازدید امروز: 43
  • بازدید دیروز: 10
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

 

زندگی به سیر طبیعی اش جاری است. اراده، علم،مدرک،سن،پول،پرستیژاجتماعی،اصالت خانوادگی،زوربازو،چربی بالای زبان!، هوچی گری و خیلی از چیزهای خوب و بد دیگر جاده صاف کن حرکت شما هستند. دراین میان ، وقتی به زعم خودت نود ونه درصد کار به فرجام رسیده و تنها نمی و ذره ای مانده تا فاتح قصه هایت شوی و به اِندِش برسی ،ناگهان دستی، قدرتی و یا فکری... درست مانند خروس بی محلی که خواب ناز شبانگاهی را حرام کند آنچه رشته بودید را در دم و بدون وفوت وقت پنبه می کند. به راحتی آب خوردن عنوانی را از دست می دهید، تنزل مقام پیدا می کنید، نردبان صعودتان چپ می کند! و روحتان سخت زخمی می شود. اضافه که هیچ، داشته ها هم کم کم ناپدید می شود.کَکَش هم نمی گزد! نمی دانی از کجا پیدا شد ولی با خود عهد می کنی اگر گیرش انداختی فرصت حرف زدن هم به او ندهی! و در دم خفه اش کنی.

بالا و پایین می کنی می بینی همه چیز حساب شده بود. وجدانت را قاضی می کنی حکم می کند که سوء تدبیری در کار نبود. ایمانت را قسم می دهی که بگوید سوء اختیار و بد عملی هم در کار نبود.ابتدای کار گردنی باریک تر از علی و حسن و حسین و که و که پیدا نمی کنی ولی زود پشیمان می شوی و می گوئی : این و آن که تقصیر نداشتند.دامنه تبرئه شدگان ساعت به ساعت زیاد می شود. از ناسوت هم سر می کند. ملائکه و عوالم وجود هم طی محاکمه ای بی گناه تشخیص داده می شوند. منت سرشان گذاشته و از توبیخمان راحت می شوند. سرنخ را که سفت می گیریم، لحظه به لحظه درشت تر می شود. دیگر دستمان طاقت ندارد و دست ها باید طناب را بگیرند تا آخرش را بیابند. محاکمه به جایی می رسد که هر آدمی زادی تمام کار و زندگی اش را ول می کند تا این سرنخ از کف نرود. متهم مشخص شد؟ راست می گوئی! گاهی خدا عمدا پایش را تمام قد می گذارد توی نقاشی شما.آنچنان حرفه ای مچاله اش می کند که هیچ بیمارستان و خریداری تاب پذیرشش را ندارد. آنچنان با خط سیاه به خانه رویایی شما حمله می کند که هیچ تایدی توانایی سفید کردن دوباره آن را ندارد.می خواهی سرش داد بزنی! نه... اصلا شکایتش را پیش خودش می بری! خدا خداست. یکی بوده و یکی هم هست.ولی گاهی در زندگی ها رخ نمائی می کند تا یادمان نرود: گر کند نازی فرو ریزند قالب ها. هر نازی، خریدار می خواهد.دعا خرید یک ناز بزرگ است به بزرگی خالقیت و ربوبیت.دعا می کنیم تا بگوئیم خدا یا نازت دریافت شد. خدایا، ضعیفم، فقیر نه بلکه عین فقر و نیازم، یا رب ! لطف مضاعفی کن ای بنده نواز... 

 

 







 

شاید دیر باشد، اما این ایام تلنگر و بهانه است تا یاد کنم از پدرم حضرت حجت الاسلام و المسلمین سید نعمت الله صالح با کوله باری از خاطرات دو دهه تحصیل در حوزه علمیه قم، ماه ها حضور رزمی ، تبلیغی در جبهه های جنگ، قریب به بیست سال حضور در دانشگاه و فی الحال هم بازگشت به خاستگاه اصلی اش یعنی حوزه علمیه و مدیریت مدینه العلم صاحب الزمان(عجل الله فرجه الشریف) شهرضا. چند عکس زیر تنها گوشه ای از عکس های پرشمار اوست که در مناطق مختلف جنگی ثبت شده است. قطعا پشت هر عکسی  انبوهی از خاطرات قرار دارد که گاه به مقتضای حال بازگو شده است و یا هنوز راز آلود مانده است. این حضور گاه به واسطه لشکر 14 امام حسین و تیپ قمر بنی هاشم و ... و همراه با همشهریان بوده است و گاه در قالب اعزام از سوی تیپ مستقل 83 امام جعفر صادق(ع) در قم.با ثابت نگه داشتن موس روی عکس ها از زمان و مکان آن آگاه می شوید.

اردیبهشت 1367، جزیره مجنون



 







 

نه رکوردی در گینس است و نه یک فیلم در ژانر تخیلی، انسان 250 ساله عنوانی برای یک کتاب سیصد و چند صفحه ای است. نامش جذاب و در عین حال بیانگر یک واقعیت نسبتا مغفول است. برای اولین بار رهبر انقلاب در دومین کنگره جهانی امام رضا در سال1365 عنوان کلیدی(انسان 250ساله) را که تصویرگر حرکت یکپارچه و پیوسته ائمه به سوی مقصدی واحد است را بکار بردند.سه سال پیش با گردآوری سخنان رهبری معظم درباره تک تک امامان معصوم که به صورت سخنرانی و یا مکتوب عرضه شده کتابی منتشر شد به عنوان انسان 250 ساله.

خصوصیت بارز این کتاب ، نگاه بالادستی و فرابخشی به سیر حرکت پیامبر اکرم و امامان(ع) و دید کلان نگر نسبت به اعمال معصومانه آنهاست.به دیگر سخن این کتاب نه تاریخ بلکه تحلیل فرامقطعی تاریخ است .شکی نیست که تفاوت های فرهنگی و سیاسی در دوران های مختلف ائمه باعث شده است که تفاوت هایی در سیره آنها مشاهده شود.عصر ظهور اسلام،درگیری اسلام علوی و اسلام اموی، عصر تقیه و عصر غیبت و تشکیل شبکه های گسترده وکالت و سرانجام رسیدن به زمانه غیبت کبری نتایجی حداقلی از مطالعه جزء نگرانه نسبت به معصومین است. حال آنکه همان طور که در موردآیات قران کریم صرف نظر از خود آیه، مفسرین ارتباط ایه با قبل و بعدش را هم مورد واکاوی قرار می دهند در مورد قران ناطق هم مقایسه منطقی عملکرد هر امامی با دوران قبل و بعد خود نتیجه ای جالب و گاه غیر منتظره را به ما عرضه می کند.به دیگر سخن سوای از برداشتی که از زندگی شصت و سه ساله امیر المومنین به دست می آید ما شاهد حرکتی استمراری هستیم که در ان بقیه امامان تا خاتم الائمه با وجود تفاوت های عصر زندگی شان و شرایط مساعد یا نامساعد تبلیغ و تحکیم و استقرار دین در ان مشترکند.به تعبیر رهبر انقلاب در این کتاب: زندگی این بزرگواران علی رغم تفاوت ظاهری در مجموع یک حرکت مستمر و طولانی است که از سال دهم ، یازدهم هجرت شروع می شود و دویست و پنجاه سال ادامه پیدا می کند و به سال دویست و شصت که سال شروع غیبت صغری است خاتمه پیدا می کند. توجه به این نگاه کلان از یک سو برخی تعارضات ظاهری در رفتار امامان را برای مخاطب سده پانزدهم اسلام روشن و توجیه می کند، از سوی دیگر موید این نکته است که بدون داشتن راهبرد و برنامه های دراز مدت عملا هیچ فعالیت فرهنگی عمیق واز جمله احیای تمدن عمیق و اثر گذار به دست نخواهد آمد.

قرار نیست در این کتاب بدانید جنگ جمل و صفین و نهروان چند سال و چند ماه طول کشید.قرار نیست آن به آن و صفحه و به صفحه اسم خلفای ناحق اموی و عباسی جلوی چشمان خواننده ردیف شوند و سپس محاکمه، قرار است خط سیر یک حرکت مقدس تبیین شود که در راه به مقصد رسیدن آن سیزده معصوم طعم شهادت را نوشیدند و معصوم آخر هم به غیبتی سرنوشت ساز درآمد.با مطالعه این کتاب می توان اذعان کرد که ائمه از لحظه شهادت پیامبر تا سال غیبت امام زمان(ع) صرفا به جامعه ای اسلامی قانع نبودند ودر صدد بودند که حکومت اسلامی را به وجود بیاورند. منتها این حکومت لزوما در زمان خودشان مد نظر نبود لذا حتی با مخالفت هائی با قیام های مسلحانه از سوی برخی امامان مواجه می شویم.به دیگر سخن تشکیل این حکومت می توانست در آینده ای میان مدت و یا بلند مدت هم محقق شود.تدبر در این نکته می تواند نگاه ها به انقلاب اسلامی ایران و نقش آن در تحقق خواسته امامان معصوم و بلکه انبیاء الهی را عمیق تر و نافذتر کند و فراتر از تفسیر ظاهری وکوته بینانه از ان یعنی تغییر یافتن عادی و مرسوم حکومتی به حکومت و سیستمی دیگر ، جنبه ای قدسی و فرا ناسوتی از حرکت و نهضت امام خمینی(ره) را برای همگان رو کند به گونه ای که قطعه ای بزرگ از پازل تشکیل حکومت الهی تکمیل شده وراه برای فرجام آن یعنی انقلاب امام دوازدهم(ع) هموارتر شود.

این کتاب را در یک ساله اخیر در بسیاری از سخنرانی ها و کلاس هایم معرفی کرده ام و تاکید کرده ام به خواندنش. مخصوصا که بخاطر دارا بودن تکه های زیادی از تاریخ کمتر گفته شده اقشار مختلفی از مردم می توانند از آن بهره مند شوند و نگاه خودشان به امامان را از سیری مقطعی و بخشی نگر به حرکتی مستمر و نظام مند در بعد فرهنگی وسیاسی ارتقاء بخشند.

 




برچسب ها : دین برچسب ها : انقلاب



 

دوسه روز پیش در کلاس زبان به مناسبتی استاد پرنشاط و البته جهان دیده ما بحث شِلتی ها (shelty  ) را پیش کشید.روحیه خوبی دارد. بخاطر مطالعات زبان شناختی و هم چنین تجربیات مختلف در خارج از کشور لایه های فرهنگی لغات و اصطلاحات را هم به خوبی واکاوی می کند. او معتقد است که نباید به صورت سیاه و سفید به دیگران نگاه کرد. ممکن است دیگرانی هم  رسم های قابل تحسینی هم داشته باشند که ما نسبت به آنها بی توجهیم و یا در انجام آن سستی می کنیم.یکی از مصادیقی که او به مناسبتی از ان یاد کرد شلتر ها و اصطلاحا گرمخانه ها در کشورهای اروپائی است.این مراکز به طور خاص به مکان های کوچک و بزرگی گفته می شود که بی خانمان ها در مدت زمان معینی در آنجا اسکان می یابند.در برخی از این مراکز اسکان رایگان فقط به مدت یک شبانه روز است ودر روزهای دیگر مبلغ مختصری دریافت می شود. البته از روز دوم راه کسب درامد برای ساکنین بی بضاعت قبلا ترسیم وتنظیم شده است به این معناکه انها می توانند در مراکزی که به امور خیریه می پردازند فعالیت های مورد نیاز را انجام دهند ودر عوض به اسکان رایگان خود ادامه دهند. بد نیست بدانید یکی از این فعالیت ها ی خیریه صحبت کردن با سالمندان است که در نوع خود جالب توجه است! استاد در ادامه به ذکر خاطره ای تاسف آور و نه چندان تاریخ گذشته ازحال و روز یک مسافر بخت برگشته که به دلیلی بی پول شده بود پرداخت و اینکه همراه و همدوش او به مراکز مختلف در قم سر زده و تمام آنها از اسکان موقت این فرد و تغذیه او امتناع کرده اند به طوری که در شهر کریمه اهل بیت(ع) و عش آل محمدی که قرار است به عنوان الگو به جهان معرفی شود یک سرپناه برای کسی که نه بخاطر سوء اختیار بلکه بخاطر بخت بد به صورت موقت دچار بی بضاعتی رنج آور شده وجود ندارد.استاد در ادامه یک تلنگر اساسی به ما زد؟ در مدیریت شهری کشور ما ابن السبیل ها چه جایگاهی دارند؟ فرض کنید شما بعنوان یک انسان عادی جهت کاری اداری عازم شهری شدید که هیچ دوست و یا خویشاوندی در آنجا ندارید. به دلایل مختلف(که کم هم نیستند!) شما بی پول شدید.در این میان حتی ممکن است بی کفش هم بشوید! به کجا باید مراجعه کنید؟ در کجا باید بخوابید؟ زیر درخت؟ کنار ساختمان ها؟ حرم یک امامزاده؟ و یا... حال فرض کنید که این مورد خاص یک خانم هم باشد. واقعا چه خطراتی او را تهدید می کند؟ و هزار و یک سو ال دیگر.

حدود ده سال پیش و بعد از مرگ یک کارتن خواب بر اثر سرمای پایتخت سه گرمخانه در جنوب تهران ساخته شد که وظیفه ذاتی آنها پذیرائی از کسانی بود که سرپناهی ندارند.در سالهای بعد مراکزی به همین کیفیت در برخی نقاط( عمدتا مراکز استان ها) ساخته شد که خواسته یا ناخواسته با نام اعتیاد گره خورد و بیشتر پذیرای معتادانی هستند که از خانه و جامعه طرد شده اند تا در این میان راهی برای ترک دادن آنها هم اندیشیده شود. از سوی دیگر دو مفهوم(مسکین) و (ابن السبیل) از پربسامد ترین مفاهیم در فقه اقتصادی و فقه اخلاقی اسلام است. در این میان مفهوم نام آشنائی به نام (فقیر) هم وجود دارد.فرق میان مسکین و فقیر از لحاظ فقهی اینست که فقیر کسی است که خرج سالیانه اش را ندارد و مسکین کسی است که در تامین قوت روزانه هم درمانده و ناتوان است.در کشور ما نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بنیاد 15 خرداد در نگاه کلان و راهبردی بیشتر به قشر فقیر پرداخته اند تا قشر مسکین. بدین معنا که شخص یا خانواده هایی که دارای درامد غیر ثابت هستند را تحت پوشش گرفته تا نهایتا این افراد دارای درامد ثابتی شده و در نهایت از چتر حمایتی خارج شوند. اینکه چقدر به این مکانیزم عمل شده است خود جای بحث دیگری دارد. اما در این میان تکلیف رسمی مساکین و از راه ماندگان مشخص نشده است.این در حالی است که این دو گروه بعنوان مصادیق قطعی مصرف خمس و صدقه رسما در قران مورد اشاره و تاکید قرار گرفته اند(البته فقهای امامیه در استحقاق خمس هاشمی بودن را هم شرط می دانند).به نظر نمی رسد کسی ادعا کند که ابن السبیل در طول تاریخ تطور معنائی پیدا کرده است و مثلا سبیل به معنای راه اعتقادی و بینشی و ابن السبیل به معنای گمراه و اصطلاحا از راه به در شده است.به دیگر سخن همیشه و در هرکجا می توان مصادیقی را پیدا کرد که در راه مانده هستند به همان معنای بدوی و ظاهری که به ذهن می آید. جالب آنکه در شهرهای کوچک و بزرگ ایران یکی از مراکزی که شهرسازی بدان توجه می شد همین واقعیت است. لذا ما با ساختمان هایی مواجه بودیم که اصطلاحا (تکیه فقرا) نامیده می شدند. از یک سو کسانی که سرپناهی نداشتند و یا غریب و در راه مانده بودند در آنجا بیتوته می کردند واز سوی دیگراز اماکنی که مردم مقید به اداء نذورات در انجا بودند همین تکیه ها بود. مردم برای این مهمانان سرپناه غذا و اب می اوردند و در طلب رضوان الهی سبقت می جستند.در این میان چند نکته کوتاه نباید فراموش شود:

اول: ممکن است کسی بگوید چشم ما انقدر به دیدن کمبودهای بزرگ و کلان عادت کرده است که برای ابن السبیل جایی نمانده است. کشور ما از برخی کمبودها و مشکلات اساسی رنج می برد که حل اینگونه معضلات در الویت های دو یا سه رقمی! جای می گیرند با اینحال فراموش نکنیم برای تکمیل یک پازل زیبا گاه کنار هم گذاشتن همین قطعات ریز و ناچیز کاری می کنند که از قطعات بزرگ و کلان بر نمی آید.

دوم: کم نبوده اند افرادی که به طور شخصی در زندگی خودشان و با توجه به بضاعت مناسبشان به این مقوله پرداخته اند. بنابر شنیده ها همیشه افرادی بوده اند که خانه هایشان را برای اسکان بی پناهان در اختیار می گذاشته اند. هم چنین هنوز صاحبخانه هایی وجود دارند که سفره های دائمی غذا برای نیازمندان پهن می کنند.بحث اصلی من نگاه اساسی و حکومتی به این قضیه است و نه اعمال خیرخواهانه شخصی که در قدیم پر رنگ تر بوده و امروزه کم وبیش ادامه دارد.البته شکی نیست که نهاد های رسمی بدون کمک و قدم خیر مردم نمی توانند کاری از پیش ببرند.

سوم: از مهم ترین دلائل امتناع نهاد های شهری مانند شهرداری ها از عدم توجه نظام مند به بحث ابن السبیل و مسکین ، سوء استفاده های احتمالی از این مقوله و اصطلاحا تبدیل شدن یک مکان خیرخواهانه به یک پاتوق مفسده انگیز است.به نظر می رسد می توان با برخی دقت نظرها این سوء استفاده ها را به حداقل رساند(اگرچه قطعا به صفر نخواهد رسید)


 

 




برچسب ها : دین برچسب ها : اجتماعی



 

یک قایق دو نفره موتوری با وسایلی اندک و ناچیز،طی کردن پیچ و خم های خطرناک رودخانه های آمریکای جنوبی و گذشتن از جنگل های دلهره آور آمازون تنها گوشه ها و تیترهایی از سفرنامه برادران امیدوار برای رسیدن به قبیله(جیوارو) در جنگل های کشور (اکوادور)است.عیسی و عبدالله امیدوار دو برادر بودند که در دهه چهل سفر شگفت انگیز و چند ساله خود را به پنج قاره جهان با وجود سختی ها و ناملایمات ،چه از سوی انسانها و چه از سوی طبیعت، با موفقیت به فرجام می رسانند و در بازگشت به ایران فیلم و عکس های بسیار نادر و کمیاب و هم چنین اطلاعات ذی قیمتی را برای کهن بوم خویش وبلکه در مواردی برای مردم جهان به ارمغان می آورندچراکه اینکه بعنوان اولین انسانها وارد برخی مناطق جهان شدند.وسائل و تجهیزات این مسافرت به اضافه عکس های تهیه شده امروزه در یکی از موزه های کاخ سعدآباد به نمایش درآمده و یکی از دو برادر(که فی الحال ساکن ایران است) به طور زنده و گویا سفره سفرش را برای بازدیدکنندگان باز می کند و تجربیاتش را تقسیم. ظاهرا بازگشت برادران امیدوار در زمان خودش غوغائی در وطن بپا کرده اما امروزه فروکش کرده و جوانان هم وطن بیشتر به فیس بوک و واتس آپ و لاین دلمشغولند تا خواندن یک کتاب آنهم از نوع سفرنامه هفتصد صفحه ای. قبلا به طور پراکنده و به عنوان تنفس و وقت استراحت در میان مطالعات تخصصی ام آن را مطالعه کرده ام.قسمتی از این سفر به آمریکای جنوبی و قبائل بومی جنگل های آمازون انجام شده است. برادران امیدوار بعنوان اولین انسانهایی که به قبیله جیوارو وارد شدندو سالم برگشتند در جهان خبر ساز شدند.بومی های جیوارو خشن ترین بومیان آمازون به شمار می روند.آنها عادت داشتند که پس از پای درآوردن دشمن یا جهانگردی سر او را از بدن جدا کرده و آن را به عنوان رهاوردی جنگی یا دوستانه در قبیله خود حفظ کنند.در این میان یکی از شگفت انگیز ترین کارها را انجام می دادند که عبارت است از کوچک کردن طبیعی سر انسان بدون کمترین چروک با استفاده از چند محلول گیاهی.در این فرآیند که چند و چون آن به طور کامل در سفرنامه ذکر شده است کله انسان به اندازه یک پرتقال می شود اما موهای او به اندازه و شکل طبیعی خود باقی مانده و در آن کوچک ترین تغییری داده نمی شود..در این قبیله خون اشام تنها یک چیز به عنوان زینت یا هدیه کاربرد داشت و آن هم چیزی نبود جز همین سرهای کوچک شده.قبل از این دو برادر چند کشیش مسیحی و یک پزشک آلمانی هم قدم به این منطقه گذاشته بودند ولیکن سرانها دچار چنین سرنوشت دردناکی شد. برادران امیدوار به محض فهمیدن اصل ماجرا و این که چه دامی برایشان پهن شده است سریعا از آنجا خارج شده و به عنوان اولین انسان ها سالم از این جهنم سبز جان به در می برند.امروزه یکی از آن سرها را می توان در موزه برادران امیدوار مشاهده کرد.

امروز، اما لازم نیست وحشی گری را در جنگل های دو هزار کیلومتر ان سو ترو با عبور از موانع مرگبار طبیعی جستجو کنیم،بلکه کنار گوش خوش فرم خودمان،کم تر از صد کیلومتری مرزهای غربی مان به وفور یافت می شود. هم چنین لازم نیست قدم رنجه کرده و رنج سفر را بدوش بکشیم، خونخواران داعش خودشان با آب و تاب، با نام الله و محمد بن عبدالله! سرهای بریده را حواله خانه ها و درگاه های مجازی مان می کنند.فرق نمی کند این سرها از آنِ که باشد، مسیحی، ایزدی، علوی ، ... هرچه باشد ذبح انسانیت است در غوغای تمدن مدرن که با سوت و کف صریح و یا سرتکان دادن های پنهان مدعیان حقوق بشر همراه است. وحشیان جیوارو این بار نه در یک جهنم سبز بلکه در بیابانی گرم مشغول تفریح با کله اند، با آن فوتبال بازی می کنند! کباب درست می کنند! و باآب و تاب تعریف می کنند!حتی استاد وهابی صریحا در کلاسش می گوید سربریدن انسان با سربریدن گوسفند فرق دارد و باید همراه با لذت و کیف باشد! آنهم به اسم حکومت اسلام!.....و باز هم این دین است که به یغما می رود ای خدا.............................! چه کنیم با این غده بدخیم که سالها قبل از بیت المقدس و سرزمین زیتون سرباز کرد و قبله نخست را ضربدری کرد و امروز سر دیگرش در کناره کربلای حسین پیدا شده است؟ این الطبیب؟ این الرفیق؟این؟


 




برچسب ها : دین برچسب ها : سیاسی


صفحات :
|  <  <<  6  7  8  9  10  >>  >  |