سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 788850
  • بازدید امروز: 62
  • بازدید دیروز: 49
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

 

در میان هزاران نقطه خوب گاه ممکن است نقطه ضعفی چشمت را بگیرد. می خواهی چشمت را ببندی و آن را نادیده بگیری اما باز دست بردار نیست. اگر دست خودم بود در نطفه خفه اش می کردم اما دغدغه ای است که گاه ان را رسانه ای می کنم. کم است اما نادر هم نیست در زمانه ما. ما اخر الزمانی ها  با پدیده ای مواجهیم به نام زیارت تفریحی! در میان سه شهری که در ایران به نام حرم اهل بیت(ع) ملقب شده اند بغیر از قم تا حدودی مشهد و بسیار بیش و پیش از آن شیراز گرفتار این عادت نادرست شده اند. منظورم از زیارت تفریحی انست که اولا در این سفر تفریح اصل می شود و زیارت به حاشیه رانده می شود و ثانیا در همان زیارت نصف نیمه هم جهلی تبدیل به علم نشده و نقصی کامل نمی شود.اینکه کسانی در معبد دنبال گناه باشند نه مخصوص دین ماست و نه خاص زمانه ما. چه اینکه روایات ما خبر از ادب کردن جوانی توسط مولا علی(ع) می دهند که در حین طواف چشم چرانی می کرد! اما به نظر می رسد غربی شدن سبک زندگی های ما، خواه عواملش وطنی باشند یا اجنبی، خیرخواه باشند یا بدخواه، ساحتی قدسی به نام زیارت را هم هدف گرفته است. در این چند روزی که مجاور حریم رضوی و قدم زن پایتخت معنوی ایران زمین بودم به راحتی می شد رگه های پر رنگی از این خطر را مشاهده کرد. خود طی مسیر برای زیارت یک امام معصوم کار مقدس و در خور توجهی است. اینکه زوج جوانی با هم زائر و پای بوس حرمش شوند لطف مضاعفی است اما این با هم بودن آیا بسان رفتن به آرایشگاه و عروسی و ویلای شمال است یا رفتن به حریمی که به تعبیر زیارت جامعه کبیره مختلف الملائکه است یعنی جایگاهی که محل رفت و آمد ملائکه است؟ از دیرباز فیزیک حرم والمان های بصری مرقد یک امام معصوم طوری طراحی شده است که زمینه سازی گناه به حداقل می رسد. غیر از خود ملکوتی بودن فضا که انس و جن را به تواضع وامی دارد عوامل بیرونی زیادی در تغییرات و نوسانات این جو ملکوتی موثرند.از حکومت و رسانه ها و تولیت و برنامه های حرم گرفته تا تربیت خانوادگی و جست و خیز عقیدتی شخص زائر و همراهان او. سبک غربی زیارت عملا مهم ترین سکوی توبه و انابه را به مکانی برای تفریح و هواخوری تقلیل می دهد و موبایل ها را برای عکس گرفتن تا کنار خود ضریح به صف می کند. شما خودتان حساب کنید وقتی یک خانم با هفت قلم ارایش به گونه ای که وجودش داد می زند اولین بار است چادر پوشیده است می اید و از شما درباره طریقه شکسته شدن نماز مغرب ! سوال می کند و مواردی بسیار از این دست نشان می دهد جای کار بسیار بیش از انی است که تا بحال انجام شده است.با اینحال در این چند روزه شاهد بودم که برنامه ها ی فرهنگی حرم رضوی به شدت افزایش یافته بود به طوری که حتی از جمعیتی پنجاه نفره در رواق هایی همچون دارالحجه غفلت نشده بود و گعده های مختلف عقیدتی و یا فقهی توسط حوزویان و با هماهنگی و همکاری خدام حرم برقرار شده بود. این برنامه ها در نوع خود بسیار مفیدند و باید ادامه کند. اینکه این برنامه ها از حیث محتوا چگونه بودند و اینکه ایا حوزه مشهد به تنهایی می تواند این بار عظیم را مخصوصا در حوزه عقیدتی و مسائل کلامی به دوش بکشد بحث مجزایی است که برخی مشاهدات من در ان تردید جدی ایجاد کرده است.

حال برگردم به سوال اصلی: فرق زیارتگاه با تفرجگاه چیست؟ نظر شما چیست؟



 




برچسب ها : دین برچسب ها : خاطره



 




برچسب ها : دین



 

حدود دو سال پیش بود که دکتر حسین الهی قمشه ای طی سخنانی جنجالی گفت که بیش از سی سال است بر سر مزار پدر حاضر نشده است و این قبیل رفتارها را صورت پرستی و مذموم می داند.حتی ایشان در سخنان خود زیارت مرقد ائمه اطهار (ع) را هم شامل این قبح دانسته و با استناد به حدیثی گفته بود که قبر امام رضا (ع) در قلوب محبین آن حضرت است.آن روز وقتی این حرف ها را عزیزی با آب وتاب برایم تعریف می کرد خیلی تعجب نکردم چه اینکه گاه گاهی که زائر قبر این حکیم دور افتاده از وطن می شوم متصدی قبرستان وادی السلام بی توجهی فرزندان آن مرحوم را به رخم می کشد! به نظر می رسد زندگی مرحوم الهی قمشه ای چه قبل و چه بعد از وفات با نوعی غربت عجین بوده است. این خاطره از مرحوم آیت الله اراکی معروف است که در روز تشییع جنازه مرحوم الهی قمشه ای در قم وقتی جماعتی اندک اما عمامه به سر را پشت سر جنازه ای می بیند از شخصی مطلع می پرسد که تشییع جنازه کیست؟ می گوید: الهی قمشه ای. ایشان با تعجب بسیار می پرسد: الهیِ مترجم قران؟ و وقتی طرف مقابل به نشانه تصدیق سری تکان می دهد ناباورانه می پرسد : الهی قمشه ای و این تشییع غریبانه؟ اگرچه نباید از میراث علمی و عملی اشخاص بعد از وفات غافل شد و اصل این سخن که افراد بعد از مرگ هم به نوعی زنده هستند درست است اما این به معنای شست و شوی ناشیانه برخی آداب و رسوم مایه دار و برخاسته از عقل و نقل نیست. اگر قرار باشد زیارت قبور ، پرستش قبور تفسیر شود که همان آش و کاسه وهابیت و تهمت همیشگی آنان علیه تشیع است. در مکتب شیعی روح مومن انقدر تعالی و ارزش و کرامت دارد که حتی فانی ترین چیزها یعنی جسد او هم به برکت ایام مصاحبت و همکاری با روح محترم شمرده می شود.بعد از سفر هندوستان و مشاهده نزدیک مرده سوزی هندوان مدت مدیدی در این تفکر بودم که راز این همه تفاوت فاحش در برخورد با جسد مردگان در میان ادیان چیست؟ آیا این امری کاملا عرفی و زائیده قرن ها عادت بی سر وته بوده است و یا اینکه با پالایش خرافات و اضافات آن می توان کل جهان بینی یک دین را در آن پیدا کرد. نتیجه این مطالعات که به زودی در سفرنامه هندوستانم به چاپ خواهد رسید این بود که از انجا که بالاترین کرامت انسانی را می توان در اسلام یافت رگه های قوی ای از این کرامت در نوع تدفین و کیفیت ان و هم چنین سفارشات بعدی متبلور شده است.اگرچه شکی در فنا پذیری و از بین رفتن (کل یا اکثر)جسم به معنای فیزیکی آن نیست ولی روایات ما از نوعی علاقه میان جسم وروح صحبت می کنند که نه فقط در زندگی و حیات بلکه بعد از مرگ و تا قیامت کبری ادامه خواهد یافت.نهایتا اگر کسی از لحاظ فلسفی و عقلانی نتوانست تبیین عقلی برای این امر بیابد اما نمی تواند سیره پیامبر در زیارت قبور را منکر شود.آیا کسی که به تصریح قران شاهد بر اعمال است با آمدن به قبرستان مرتکب کار قبیح و یا عبث شده است؟ ایا می توان سیره هر روزه امیر مومنان(ع) در زیارت وادی السلام را به تلاشی صرفا جهت آموزش و یادآوری معاد به اصحاب تقلیل داد؟از همه اینها عجیب تر آیا زیارت مشاهد مشرفه و قبور ائمه (ع) که به تعبیر زیارت جامعه کبیره (مختلف الملائکه)محل رفت و امد ملائکه است را می توان صورت پرستی دانست. اینکه زیارت قبور مانند بسیاری از آموزه های دینی گرفتار برخی خرافات و یا رسومات غیر شرعی و یا حتی ضد شرعی شده است واقعیتی است که برای زدودن ان نباید صورت مساله را پاک کرد.

 علت اینکه بعد از دو سال و در چهل و یکمین سالگرد وفات حکیم الهی قمشه ای این سخنان را باز خوانی کردم  دیدن عکس هایی از حضرت آیت الله جوادی املی بود در حال زیارت قبور وادی السلام قم. یعنی همانجایی که استادشان حکیم الهی قمشه ای به خاک سپرده شده اند. حال که یادی از این استاد و شاگرد شد شنیدن این خاطره هم خالی از لطف نیست. شاگرد حکیم ،در خاطرات خود شرح سوز و گداز عارفانه و عاشقانه استاد خود را این‌گونه نقل می‌نماید: «به یاد دارم روزی در مشهد، حضور مرحوم آقای الهی قمشه‌ای رسیدم و در صحن آزادی و نزدیک مقبره مرحوم شیخ بهایی از ایشان سوال کردم که حاج آقا چرا امسال دیر مشرف شدید؟ فرمودند: به حضور سلطان بی‌دعوت نباید رفت. عرض کردم: یعنی چه؟ فرمود: من هر وقت مشهد مشرف می‌شوم، با دعوت حضرت می‌آیم. پرسیدم چگونه از شما دعوت به عمل می‌آورند؟ فرمود گاهی خواب می‌بینم در حرم هستم و گاهی نیز در صحن و به محض دیدن خواب، مشرف می‌شوم و پریشب خواب دیدم که در حرم هستم. از این رو، حرکت کردم و سفره را بستم.

ایشان در ادامه فرمود: ضمنا الان در صدد هستم که نکته‌ای را تکمیل کنم. عرض کردم: چه نکته‌ای؟ فرمود که در کوپه قطار، همسفرانی هم زبان خود نداشتم؛ از این رو ناچار شدم به حال خود بپردازم. غزلی را شروع کردم که قصد دارم در اینجا آن را تکمیل کنم و آن غزل این است:

 

در  راه  طلب  پای  فلک   آبله  دارد                  این وادی عشق است و دو صد مرحله دارد

دردوغم ورنج است وبلازاد ره  عشق                 هر  مرحله  صد  گمشده   این  قافله  دارد

در  راه  بیابان  جنون عشق زند  گام                  کز  چرخ  شتابنده   فزون  حوصله     دارد

گر من نکنم شکوه ز شب‌های فراقت                  از  حوصله  من  شب  هجران  گله    دارد

دیوانه  عشقیم و چو گل با رخ خندان                  کز حلقه  گیسوی  تو   دل  سلسله   دارد

از یاد تو ای گل همه شب بلبل جانم                  گه  نغمه  و  گه  ناله  و  گه  ولوله   دارد

دل  در  طلب وصل تو ای ماه حجازی                  در  کوی  صفا  رقص  کنان   هروله    دارد

صدمرحله راعشق به یک گام‌رودلیک                در  هر  قدم  این  ره  چه  کنم  صد تله دارد

گر  دست  مرا  جاذبه  عشق نگیرد                 فریاد،  نه  جان  زاد  و  نه  دل  راحله   دارد

مدح  رخ  زیبای  چون  گفت   الهی                 یک  بوسه  از  آن  غنچه  خندان  صله دارد

 آری، عارف درباره آسمان با همه زیبایی‌اش می‌سراید که این آبله پای سالک الی‌الله است؛ خلاف کسی که از زمین به آسمان نگاه می کند. او معمولا خیل انجم و اختران را می‌ستاید؛ ولی کسی که روی آسمان پا گذاشته است، چون قلب او عرش خداست (قلب المومن عرش الرحمن) آسمان را مانند آبله پای سالک می‌داند.



 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : دین



تقویم مذهبی از مهم ترین ابعاد یک جامعه دینی است.شکی نیست که هر جامعه معنویت گرا در راستای تعالی بخشی به هویت ایمانی متدینین، نوعی یادآوری و بازپروی متون و شخصیت های دینی را در قالب مناسبت های مختلف نهادینه می کند. در تقویم مذهبی شیعه امامیه مناسبت های ایمانی بر حول محور متن دینی(قران) ، پیامبر خاتم و هم چنین اهل بیت ان حضرت استوار است.از حیث زمانی برخی از این مناسبت ها گستره زمانی محدودی دارند(مثلایک روز) و گاه حتی یک ماه را در برمی گیرند(مانند محرم). نوع عیش جامعه ایمانی هم با لحاظ این مناسبت ها ولو موقتا رنگ و بوی مذهبی تری می گیرد. به طور مثال نوع زندگی و کیفیات رفتاری مردم در دو ماه محرم و صفر با بقیه ایام سال متفاوت است.هم چنین در حکومت اسلامی عید جمعه نقش مهمی در پازل اداری مملکت از حیث زمان بندی و تعطیلات ایفا می نماید.

نکته مهم در اینجا عکس العمل جامعه ایمانی در پاسداشت تقویم مذهبی در مواجهه با آیین های باستانی است. لایه مذهبی و لایه باستانی درکشور ما اگرچه در مقابل لایه غربی تازه وارد موضع مشترک اتخاذ کرده و در یک سنگر قرار می گیرند اما فارغ از این اشتراک گاه با هم (ولو در ظاهر) در موضع اصطکاک بوده ومتعارض به نظر می رسند. این اصطکاک زمانی به اوج می رسد که هرکدام از حیث هیجانی متفاوت باشد به این معنا که بازخورد بیرونی یکی جشن و سرور بوده و پاسداشت دیگری مستلزم عدم اظهار به خنده و حتی برگزاری عزاداری باشد.

مهم ترین هنر در این میان مدیریت مقتضیات منطقی(ونه خرافی) هر دو لایه تا حد امکان و جهت دهی انها به سوی قرب معنوی است. در این راهکار لزوما لایه باستانی حذف نمی شود بلکه با فرهنگ سازی و کار بلند مدت قرین با لایه مذهبی و یا هضم در ان خواهد شد به طوریکه مصادیق منافی با دیانت به حداقل و بلکه صفر خواهد رسید.حال این مدیریت و چالش های ان را اجمالا در مورد هم زمانی ایام فاطمیه با عید باستانی نوروز مصداق یابی و تطبیق می نماییم:







 

در دعای افتتاح یک خواسته بزرگ از خداوند داریم: اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ‏ إِلَیْکَ‏ فِی‏ دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ ... تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ فِی سَبِیلِک‏. در قالب این الفاظ بعد از ارزوی تشکیل دولت کریمه مهدوی مهم ترین پست و سمت را داعی بودن به سوی اطاعت خدا و قیادت به سوی سبیل الله معرفی می کنیم. از محضرش طلب می کنیم راهبری امت را و نجاتشان از ضلالت. پیغمبر اگر در بین ما نیست اما لباس وهدایتش هست واین راز وسری بوده است که سالیان سال وبلکه قرن اندر قرن جوانانی را راهی حوزه های علمیه می کرده است تا طالب علم محمدی و معارف اهل بیت او شوند وهر که از مرام ومقصود و مشغولیتشان پرسید با افتخار بگویند: طلبگی. 

شهرضا در این کش و قوس روزگار که گاه به بزم صفویه شاه اسماعیل تنفیذ محقق کرکی را تاج سر می کند و گاه به مصیبت رضاخان قلدر مدارس علمیه از هر سه تا، دو تایش مهر و موم می شود و انبار فرش تاجران، همیشه بازار مردمانش از جنس طلبه و عالم نایاب نبوده است. خیلی هاشان گمنام زیستند و حتی در یاد و خاطره نسل دیجیتال هم جای پایشان کم است. بعضی هم رهسپار سپاهان و طهران گشتند و در حکمت و عمل مصداقی شدند برای قوت مِی بشکند ابریق را. مدرس شهره آفاق شد و حکیم صهبا واسدا الله و فرزانه و الهی قمشه ای ها این پرونده را درخشنده تر کردند.حوزه کهنسال نجف هم برخی از آنان را تجربه کرد. در حوزه علمیه قم امروز قریب چهارصد نفراز این دیار مشغول تحصیل،تدریس و پژوهشند. آماری بسیار درخشان که در کشورهیچ شهری به پای آن نمی رسد . به شوخی برخی اسم قدیمش یعنی قمشه را برگرفته از قم چه خواندند یعنی قم کوچک!  تخصص و مطالعاتشان مختلف است، گاه فقه و اصول و ادبیات و گاه فلسفه و منطق و علوم عقلی. با ورود حوزه های علمیه به مباحث تخصصی تر مانند علوم تربیتی،علوم سیاسی و اقتصاد بعضی هاشان در این وادی هم یکتا شدند.مولف و سخنور هم بینشان پریاب است. اما تقریبا در یک صفت مشترکند گو اینکه این صفت میراث خاک شهرضاست و ان عدم علاقه و اشتیاق به شهرت و انگشت نما شدن است.در این باب حکایت ها و البته خاطرات ناگفته ای هست که حدیثش بماند برای مجالی فراخ تر و مناسب تر.در خود شهرضا هم چند حوزه علمیه وجود دارد که برخی زیر نظر مستقیم قم و برخی دگر تحت مدیریت حوزه علمیه اصفهان اداره می شوند.

اینکه در حوزه چه خبر است رازی است که تنها به تجربه وطلبه شدن واگویه می شود و نه گفتن وخواندن و از این در وآن در شنیدن. هر از چند گاهی جاسوسان تحت نظر که از لنگه دنیا کوبیده اند و یواش یواش پایشان به فیضیه و فیضیه ها باز شده است مخابره می کنند به ان طرف که بابا جان هیچ خبری نیست در این جاها جز در و دیوارهایی که حجره خوانندش و عمامه به سرهایی که صبح تا شب یا می گویند ضرب ضربا ضربوا و یا اینکه در سرو مغز هم می کوبند که مرجع این ضمیر به زید برگشت و یا بکر! حجره هاشان را هم گشتیم ، شیر نفت که هیچ ،جز کتاب و دفترچه قسط چیزی یافت نشد.احتمالا ان موجوداتی که سلطنت دوهزار و پانصد ساله را لای دستمال کاغذی پیچیدند و بساطمان را جمع کردند از مریخ آمده بودند و یا اینکه ما آدرس را غلط آمده ایم! راست می گویند این ظاهر را که نگری همیشه همین آش بوده و همین کاسه! چون آخوندی یک زیست است ،یک فرآیند عملی است که کتاب و گزاره و حدیث و ایه تنها جلوه ای از ان است نه همه آن. یک زندگی خاص است که در عین الزام به ارتباط با مردم در قالب شئون مختلف چون منبر و محراب و حج و ازدواج و حیات و ممات، باید تعلق خاطرش به اخرت را هم حفظ کند. دقیقا همین اشتباه است که برخی را به این فکر واداشته که ما همان درسی که در حوزه می خوانند را می خوانیم اما سنگینی و بار عمامه را هم تحمل نمی کنیم! بچه مان را می فرستیم دانشگاه در کنارش قران را هم حفظ کند! کتاب های شهید مطهری را بخواند! یک دوره تفسیر را مطالعه کند! نه اصلا می فرستیمش مدارس صدرا و دانشگاه امام صادق که صبغه دینی اش بالاتر است و...

 روحانیت شیعه  فراز و فرودی است که شخص باید تا اخرش بایستد وتاب بیاورد .در این دوره گذار از کالی به پختگی کسانی که وسط راه ، رها شدند بدترین ضربه ها را به حوزه زدند زیرا طلبه وقتی در چند صباح نخست سیاهه و کتابچه هایی را بلغور می کند که ناخواسته خود را صدو بیست و چهار هزار و یکمین پیغمبر گیتی می داند. خالی شدن از این غرور زمان می برد. باید بکشد انچه پیغمبر خاتم کشید و زمزمه قال و حالش شود که ما اوذی نبی کما اوذیت. لباس این پیامبر را پوشیدن شمه ای از ان ازارها و سختی ها و به دنبالش برکات  را هم به دنبال دارد. کسی که تا آخر راه آمد انگاه می شود خاشع، عالم، مردم دار و دردمند هدایت خویشتن و خویشان و ناراحت از ضلالت و از راه به در شدن هم کیشان. او عصمت پیامبر را ندارد و لیکن دغدغه پیامبر را به دنبال خویش دارد و همین یکی او را بس است....

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : دین برچسب ها : حوزه


صفحات :
|  <  1  2  3  4  5  >>  >  |