سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 788918
  • بازدید امروز: 130
  • بازدید دیروز: 49
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

ماه خدا وقتی می آید در همه جا فضا کم یا زیاد متفاوت میشود. در شهر که قدم می زنی بعضی از مشاغل خاص کسب و کارشان تعطیل است و برعکس برخی مشاغل کارشان روی دور افتاده و یک ماهه بار یازده ماه دیگر را می بندند. در این ماه در و دیوار شهر به نوعی خداباران میشود و شعائر بیشتر به چشم می خورد واز سوی دیگر برخی ناهنجاری ها به حداقل می رسد و یاکاملا حذف می شود. قشر کارمندهم جدای ازتفاوت های در زندگی شخصی و خصوصی، در این ماه با نوع دیگری ازکارمندی مواجه می شود. ازبالا و پایین شدن ساعت اداری بگیر تا سفره های مفصل افطاری به عناوین مختلف. رسمی که چند سالی است در ادارات دولتی مرسوم شده است برگزاری کلاسهایی است که بعنوان آشنایی با مفاهیم قرآنی و دینی و عموما با سرفصل های معارفی برگزار می شود و شرکت کننده گان از نوعی مزایای حقوقی هم برخوردار میشود.تعدادکلاس ها متفاوت است .برخی یک جلسه در هفته و برخی ده جلسه در ماه رمضان و برخی هم هر روزکاری!

این پست رامخصوصا نوشتم چون معتقدم این کلاسها که با حلول هلال رمضان یکدفعه به صورت قارچ وار سر بر می آورند و با افول هلال مذکور! یکدفعه و بهر طریق ممکن زنده به گور میشوند نیاز به آسیب شناسی جدی دارد. اینکه از رئیس اداره تا آبدارچی آن به نوعی قصد فرار از این نوع کلاسها را دارند جدای از کیفت استاد و یا وقت ها ی نا مناسب آن و ازهمه مهم تر ضعف عمومی ناشی از روزه داری ، همگی نشان از بی تمایلی غیر مغرضانه طیف وسیعی از کارمندان دارد. با توجه به تجربه شخصی خودم در سالهای اخیر حتی در مراکز نظامی هم که نظمش رسمی و تعریف شده است باز تا آخر کلاس افراد زیادی را مشاهده می کنید که صرفا  برای خالی نبودن عریضه از اسمشان  در دقایق آخر وارد کلاس شده و بعد از بهره گیری از انفاس قدسی روزه داران! بافرستادن صلوات از همان راهی که آمده اند برمیگردند. طبق اقرار برخی دوستان که دستی بر آتش تدریس این کلاس ها دارند بعضا وقت مفید این کلاسها از ده دقیقه تجاور نمی کند. کلاسهایی که اول وقت تشکیل می شوند نسبت به کلاسهای آخر وقت اگر چه از شور بیشتری برخوردار است ولی مشکلات خاص خودش را دارد. از دیر تشکیل شدن کلاس گرفته تا معطلی و نفرین ارباب رجوع که این کلاسها را عامل سوء استفاده بیشتر برخی کارمندان می دانند. کلاسهای آخروقت که منتهی به نماز ظهر است که واقعا خنده دار است و آنچه از کلاس به چشم می خورد فقط صف نماز جماعت است و بس. شاید شما بگویید این مشکلات در هر کلاس اداری به چشم می خورد ولیکن انصاف بدهیم درباره این پرسش که چرا برخی ادارات و نهادها فقط در ماه رمضان و آن هم با این سیستم شلخته که همه چیز در آن مثله می شود به یاد خدا می افتند.چه اشکال دارد که این کلاسها هفته ای یکبار اما بطور مداوم در طول سال برگزار شود . استاد مناسب و فعال ، زمان خوب و جو پر نشاط هم از دیگر مولفه هایی است که در این کلاسها باید مد نظر قرار گیرد.




برچسب ها : دین



سوغاتی به نام دغدغه

همین دیشب بود که یکی از اقوام صادقانه پرسید فلانی شماها که از اینجا کوبیدید رفتید هند واقعا چه چیزی دستگیرتون شد.بعدشم اضافه کرد قبول دارم که توی هر سفری بلاخره کم و زیاد یه اطلاعات جدیدی دست ادم رو می گیره  اما منظورم یه فایده چشم پرکن و گل و گشاده. بدون فوت وقت و برخلاف انتظارش جواب دادم که توی این سفر تنها چیزی که دنبال خودم اوردم یک ساک پر از حسرت باضافه دغدغه بود. دغدغه ای که شب و روز رهایم نمی کند و خواب را کمتر از گذشته مهمان چشمانم می کند. حسرتی پرمایه و جگر سوز از اینکه شیعه در هند چه بود و چه شوکتی داشت و اما امروز ........ البته به او این را هم گفتم که سهم مهمی از این دغدغه را دکتر خواجه پیری برایم به ارمغان اورد.درباره دکتر و مرکز میکروفیلم نور که به دست ایشان تاسیس شده در پست قبلی توضیح دادم. وقت سخنرانی آقای خواجه پیری که شد به رسم عادت خوبم یادداشت برداری کردم و نکات مهمش را برجسته. بعد از خوش امد گویی و تعارفات معمولی ابتدا دورنمایی از وضعیت گذشته وحال شیعیان هند برایمان ترسیم شد:

چه بودیم و چه شدیم؟

از جمعیت یک میلیاردو دویست میلیون نفری هند حدود دویست و پنجاه میلیون نفر مسلمان هستند که سهم شیعیان از این رقم یک دهم یعنی بیست و پنج میلیون نفر است و در شهرهای مختلف هند پراکنده اند.دو شهر لکنهو و حیدر آباد بیشترین جمعیت شیعه را در خود جای داده است.در عظمت حوزه علمیه لکنهو در گذشته نه چندان دور همین بس که تا حدود یک قرن پیش حوزه این شهر با حوزه هزار ساله نجف از نظر علمی برابری می کرد و کسی که در لکنهو اجازه اجتهاد می گرفت خود را از هجرت به نجف بی نیاز و مستغنی می دانست.تا حدود هفتاد سال قبل در هر محله مناطق شیعه نشین یک مجتهد مسلم حضور داشت و حال انکه امروز نه آز ان حوزه خبری است و نه عملا مجتهد صاحب رساله ای در هند حضور دارد. نفس ها در سینه حبس شده بود و تازه دانستیم قدم به چه کشوری گذاشته ایم. دکتر ادامه داد ما امروزه فقط در یک قلم حدود نه جلد کتاب از فتاوای مرحوم ناصر حسین(فرزند میرحامد حسین صاحب عبقات الانوار) در دست داریم. حتی نامه ای از صاحب جواهر داریم که قسمتی از جواهر الکلام را قبل از چاپ برای تصحیح برای یکی از علمای هند فرستاده است. هم چنین اسنادی وجود دارد که در بعضی روستاها مجتهدین به هزاران فرع فقهی پاسخگو بوده اند.....اما امروز تصویر شیعیان هند چندان خوشایند نیست. در  سرزمینی که اقتصادش با بیشترین سرعت ممکن  به سوی ترقی و توسعه حرکت می کند عقب افتاده ترین گروه و قشر در میان اقوام جمعیتی هند جامعه شیعیان است. نه از آن حوزه پر طمطراق و هم طراز نجف خبری است و نه از ان مساله پرس ها که مجتهدین را به جنب و جوش بیشتر وا می داشتند. چهره امروز هند بیشتر تصویری خرافه گرا به خود گرفته است. می خواستم اشکم در بیاید وقتی شنیدم که شیعه هند امروز با قمه زنی اش شناخته می شود و بعید نیست که در آینده ای نه چندان دور تشیع از جامعه هند رخت بربندد.

شیعه صفوی و شیعه خمینی!

دکتر درباره  اهمیت حفظ نسخ تاریخی هم نکاتی بیان کرد.اینکه هویت تاریخی گروه های مذهبی ارتباط مستقمی با نسخ خطی دارد ....اینکه نسخه خطی برخی کتاب های مهم مانند اصول کافی دو قرن با مولف فاصله دارد....و خیلی مصادیق دیگر که نشان از ان دارد که که در طول تاریخ جریان پنهانی برای از بین بردن میراث مکتوب شیعه تلاش می کرده است.سهل انگاری های احتمالی شیعیان هم در این زمینه بی تاثیر نبوده است.نتیجه این کم کاری و این دشمنی ها این شد که برخی به غلط و از روی جهل و عناد به ما شیعه صفوی اطلاق می کنند .یعنی منتهای تاریخمان را به صفویه پیوند می زنند و معتقدند شیعه گروهی است دستپخت صفویه و قبل از صفویه از آن خبری نبوده است! اگر امروز هم بخواهیم کم کاری کنیم بعید نیست که چند صباحی دیگر به نسل های آینده ما شیعه  خمینی  اطلاق شود.دکتر خواجه پیری تصریح کرد که در برخی چاپ های جدید کتب حدیثی اهل تسنن عامدانه فضائل اهل بیت حذف شده است و مثلا  چاپ جدید مستدرک حاکم نیشابوری که در سالهای اخیر توسط عربستان منتشر شده است با نسخه ها  و چاپ های قدیمی آن تفاوت بسیار دارد.

چه می کنند و چه می کنیم؟

دکتر خواجه پیری موارد جالبی از مراجعه مستشرقین به مرکز میکروفیلم نور را برایمان ذکر کرد. در حالیکه ما هنوز با الفبای شیعه در هند آشنا نیستیم موضوع تحقیق بعضی اروپائیان سرگذشت شاگردان ملاصدرا در هنداست!!!؟ یکی دیگر درباره خواب های صوفیه هند در قرن پنجم !!!! تحقیق می کرد و دیگری در باره موقوفات مسلمانان برای هندو ها. هر چه میگفت عرق شرم ما بیشتر سرازیر می شد و نگاهمان به پایین دوخته میشد مخصوصا وقتی گفت که تمام دار و ندار ما درباره زندگی قاضی نورالله شوشتری همان چند صفحه ای که مرحوم مرعشی نجفی بر مقدمه احقاق الحق نوشته اند و حال انکه یک آمریکایی دوازده سال در باره قاضی نورالله در هند مشغول تحقیق بوده است.جالب انکه بیشترین مراجعه به سایت مرکز میکروفیلم نور که توسط دکتر خواجه پیری اداره می شود را هم همین غربی ها تشکیل می دهند و نه مسلمانان و شیعیان. حال این موضوعات دقیق یک طرف ، زحمتی که برای تحقیقاتشان متحمل می شوند طرف دیگر.در بعضی موارد محققین غربی با اینکه قبل از ورود به هند در محیطی کاملا مرفه زندگی می کرده اند اما برای به نتیجه رساندن تحقیقاتشان حاضر شده اند چندین ماه در میان چادر های روستائیان هند زندگی کنند. خاطره ای که دکتر از یکی از این محققین تعریف کرد جالب بود.دکتر می گفت یکی از این محققین  در ابتدای ورود به هند به من مراجعه کرد و بعد از همکاری با او چند ماهی از او خبری نشد.بعداز چند صباحی دوباره به مرکز مراجعه کرد.اورا در حالت رقت باری مشاهده کردم .در تمام صورتش لکه های قرمز رنگی مشاهده می شد که قابل درمان نبودند اما روحیه مصمم او مرا به تعجب واداشت.از غیبت چند ماهه اش جویا شدم.جواب داد که برای تکمیل تحقیقات مجبور شده با یک خانواده فقیر هندی زندگی کند و این لکه های قرمز نتیجه غذاهای کاملا بومی هندی است.او خوشحال بود که نتایجش به ثمر رسیده و می تواند دست پر به لندن برگردد.از او خواستم که صادقانه به این سوال جواب دهد که ایا مسلمانان هم از نتایج این تحقیقات که توسط مراکز کوچک و بزرگ اروپایی هدایت و مدیریت می شوند هم بهره می برند؟ با خنده ای ملیح جواب داد آنچه به دست شما می رسد و به ان دلخوشید اطلاعات سوخته ای بیش نیست و درّ های گران قیمت اطلاعاتی در همان اروپا باقی می ماند.دکتر توصیه مان کرد به خواندن کتاب شهر شادی که  شامل خاطرات یک مبشر مسیحی در هند و سختی های او در این راه  است.

براستی که چه می کنند و چه می کنیم؟




برچسب ها : دین برچسب ها : سفرنامه هند



بازدید از معبد سیک ها

وقتی به ایران آمدیم هرجا که در محافل خاطره گویی چه در میان خویشاوندان وحتی در جمع های طلبگی نام سیک ها و معابد شان به میان می آمد سوال هایی به همراه دو من تعجب به سویم سرازیر می شد که سیک دیگر چه صیغه ای است؟ خوردنی است یا خواندنی؟! نام یک اثر باستانی است و یا اینکه جزء عرفان های نوظهور است؟ جوابش خیلی ساده بود.سیک یک آیین ودین است که با پانصد سال سابقه امروزه طرفداران زیادی در هند و پاکستان دارد.حتی در ایران خودمان هم در استان سیستان و بلوچستان و هم چنین شهر تهران ،چند معبد متعلق به سیک ها داریم.پایه گزاری آیین سیک را به شخصیتی به نام نانک نسبت می دهند که در قرن پانزدهم میلادی می زیسته است.او در ایام جوانی شدیدا تحت تاثیر شخصیتی شاعر به نام کبیر قرار گرفت.کبیر که هندو زاده اما تربیت یافته خانواده مسلمانی بود به یگانگی اسلام و آیین هندو اعتقاد داشت و اصول رسمی و ظاهری ادیان را فاقد اصالت می دانست.راستش را بخواهید در حقیقت سیک یک دین واقعی نیست بلکه یک آیین التقاطی است که آموزه های آن به نوعی گرته برداری از اسلام و هندوئیسم است.به همین خاطر برخی از آداب ان هندویی وبرخی دیگر اسلامی است.به عنوان نمونه سیک ها برخلاف هندو ها به یگانگی خداوند معتقدند ولذا در معابدشان اثری از بت های رنگ و وارنگ هندویی نیست اما در عین حال برخلاف مشهور مسلمانان تناسخ را هم قبول دارند.اگر منصفانه به این مسلک بنگریم متوجه می شویم سیک ها عملا بیشتر به سوی هندو ها متمایل شده اند تا مسلمانان.به همین خاطر از نظر فقها نجس هستند و مسلمان به حساب نمی آیند.

دین سیک و به تعبیر تخصصی اش سیکیسم واجبات عجیب وغریبی دارد.از جمله واجبات این آیین اینست که سر همیشه باید پوشیده باشد.سیک ها کلاه مخصوصی بر سر دارند که برای ما ایرانی ها بسیار آشناست به طوری که تصویری که از یک مرد هندی در ذهن داریم در حقیقت تصویر یک سیک است.سیک ها باید همیشه خنجر، شانه و النگو به همراه داشته باشند .هم چنین حق کوتاه کردن ریش خود را به هیچ وجه ندارند.در طول سفر به مواردی بر می خوردیم که بعضی از سیک ها دور دهان خود را بسته اند.در وهله اول فکر می کردیم احتمالا از دندان درد جانشان به لب رسیده است ولی بعدا متوجه شدیم ریششان بلند شده و چون حق کوتاه کردن ان را ندارند با ماده ای چسبنده ریش ها را می چسبانند و جهت سفت شدن چند ساعتی دور دهانشان پارچه می بندند! نکته جالب آنکه کسانی که قصد بازدید از معبد سیک ها را دارند باید سرشان را بپوشانند.در وقت ورود به معبد صحنه جالبی پدید آمد.یکی از راهنمایان معبد وقتی ازملیت ایرانی ما با خبر شد با احترام ما را به سالنی در زیر معبد برد و شخصا سر های ما را بوسیله پارچه هایی نارنجی رنگ پوشاند.قیا فه هامان مانند تعدادی نقاش و رنگ زن شده بود که به دور سرشان دستاری  بسته باشند! البته من چون از قبل از این عادت سیک ها باخبر بودم یک حوله نازک با خودم آورده بودم که دور سرم انداختم.

معماری معبد سیک ها شباهت زیادی با مساجد ما دارد.شبستان های بزرگ وگنبدهایی غالبا طلایی.مهم ترین معبد سیک ها در پیشاور پاکستان است.سیک ها یک کتاب بشری به نام گروگرنت صاحب دارند که به مثابه  نقطه مرکزی و قلب معابد و خانه های سیک هاست. صبحگاهان این کتاب را از جایگاه خود که شبیه ضریح است با تشریفات بسیار وسیع خارج و شامگاهان به جایگاه خود باز می گردانند.گوروگرانت صاحب را بر روی بالش های فاخری می نهند که روی جایگاهی بلند قرار داده اند وبر بالای ان سایبانی باشکوه نصب کرده اند.یک نفر مامور آنست که هر از گاهی با بادبزنی بزرگ و تشریفاتی ، به پیروی از یک رسم قدیمی که درباره پادشاهان اجرا می شد ، کتاب را باد بزند.تمام کسانی که وارد معبد می شوند باید کفش از پا در آورده و بعد از پوشانیدن سر که به ان اشاره کردم در جهت عقربه های ساعت در محوطه معبد بگردند تا مقابل گورو گرنت صاحب قرار گرفته و با دستان بهم نهاده به آن تعظیم کنند.یک شبکه تلویزیونی به طور زنده برنامه های معبد مرکزی سیک ها در دهلی که در حقیقت همان خواندن کتاب مقدس است را پخش می کند.

 

نکته اخر آن که آیین سیک با ریاضت و ترک ورزی و رویکرد آرامش طلبانه بیگانه بوده و خود را درگیر امور اجتماعی و سیاسی کرده است.با اینکه نسبت جمعیتشان در هند اندک است ولیکن نبض اقتصادی وصنعتی هند در دست سیک هاست.نخست وزیر فعلی هند هم از سیک ها ست.اکثر سیک ها افرادی ثروتمند ومتمول هستند به طوریکه پست ترین شغل در میان سیک ها رانندگی است  که آن هم به ندرت مشاهده می شد و این در کشوری که چند صد میلیون فقیر دارد جالب توجه بود!

 

 




برچسب ها : دین برچسب ها : سفرنامه هند



نمی دونم تابحال با فرزند خردسال یا برادر  وخواهر کوچکتان پازلی را کامل کرده اید یا نه؟ پازل ها چند دسته اند.بعضی هاشان که الحق والانصاف برای همان سنین خردسالی به درد می خورند.کوهی کاملا بزرگ ویکرنگ که دوسوم کل مساحت پازل را گرفته همراه با خورشیدی کوچک درکنار آن!! اما پازل ها یا به قول قدیمی تر ها  همان جورچین ها ، گاه سخت تر وپیچیده تر می شوند به طوری که تکمیل آن ساعت ها وقت می برد.در آن پازل های ساده با کنار هم گذاشتن چند قطعه ،حتی شیر عقل ها هم تا آخر خط را می خوانند و تصویر را حدس می زنند ولی بعضی پازل های پیچیده تر تا قطعه آخر سر جایش قرار نگیرد بطور یقینی نمی توان تصویر آن را پیش بینی کرد.

حال اسلام عزیز را بر مبنای مذهب شیعه به عنوان پازلی در ذهن خود تصور کنید.توجه داشته باشید که ادعای دین ما جهانی بودن و هم چنین جاودانگی و مانایی است،یعنی ادعا دارد که نه فقط برای یک زندگی ساده متکی بر دامداری هزار وچهارصد سال پیش جزیره العرب بلکه برای زندگی در عصر ریزتراشه ها وکرات فضایی و حتی شهرک های مجازی والکترونیکی هم برنامه جامعی پیشکش کرده است.برنامه ای که تا اتاق کار وخواب  انسانها هم سرک می کشد و تا آستانه قبر و بلکه داخل قبر هم او را همراهی می کند.حال باید پرسید این پازل آیا ساده ودبستانی است به طوریکه هر کسی از راه برسد می تواند آن را جفت وجور کند یا نیاز به کاردان وکارشناس دارد.حدود سیزده سال پیش در مجله کیان این گونه نوشتند که  دین لباسی است که ستر عورت می کند و بس!(یعنی اگر برنامه ای هم دارد حداقلی است وحاجات ساده یک زندگی حداقلی را می تواند برآورده کند اما حاجات بزرگ تر آنهم در یک زندگی پیچیده را برآورده نمی کند)قاعدتا طبق این نگاه قرائت های مختلف از دین و متون دینی ولو  قاری  وارائه دهنده آن چاقو کش سر محل هم باشد معنا و رسمیتی می یابد و سناریوی خود مجتهدی و اسلام منهای روحانیت زودتر به سرمنزل مقصود می رسد .

حال باید انصاف داد  مکتبی که راضی نیست حتی فردی ترین عبادات مانند اعتکاف در جائی غیر از مسجد جامع که نماد حضور اجتماعی امت اسلام است برگزار شود آیا می تواند پازلی این گونه پیش پا افتاده باشد!؟.اینقدر توصیه به حضور در اجتماع و رسمی دانستن تجارت وکسب وکار بعنوان راهی از راه های سیر وسلوک آیا با نگاه ستر عورت  بودن منویات الهی!سازگار است ؟مکتبی که امام اولش می گوید در مردم باش ولی با مردم مباش(کن فی الناس ولاتکن معهم )آیا فقط برای ضرورت ها آمده است.پس آرمان شهر مهدوی چه می شود؟تکلیف قطعات باقیمانده که فقط با ظهور عالم به 27 حرف علم ودانش به سامان می رسد چه می شود؟ برای چیدن قطعات این پازل یا باید مجتهد در دین شد ویا باید متواضعانه نگاه کرد که نائبان عام امام زمان به چه سان خرد وکلان شریعت را کنار هم می چینند تا جذابیت دین پیامبر خاتم اسیر رنگ و لعاب آخرالزمان نشود.

کمی انصاف شاید....

cookie cutter ده نوع طرح الهام گرفته از پازل




برچسب ها : دین



هیچ وقت فکر کرده اید چرا به کاریکاتور می خندیم؟به خدا یه آدم توی کاریکاتور هم دست وپا دارد وهم چشم وگوش.ممکن است اعضای بدنش هم در تصویر خیلی سالم تر از ما باشد یعنی نه عصا به دست باشد ونه سمعک به گوش ونه عینک به چشم! یه کاریکاتور نقص عضو ندارد تا بخاطر معلولیتش به او خیره شویم.تمام دار وندار کاریکاتور بعنوان یکی از ابزار طنز عدم توازن وتعادل است.یعنی سر دارد ولی دوبرابر کل هیکلش است،گاهی یک دست نصف دست دیگر است و گاه کل صورتش توی چشم هایش جا می شود!

کاریکاتور نماد افراط وتفریط است،تجلی نگاه فرادستی وفرو دستی به کل زندگی و نوعی تبعیض در توجه به بخش های مختلف آنست.صحنه ای که بعضی دینداری ها در طول تاریخ به نمایش گذاشته اند کاریکاتوریست مضحک ومتحرک از بخشی نگری  وعدم توجه به جوانب مختلف.حکایت همان منفعت طلبانی است که کلو واشربوا را سفت ومحکم چسبیدند وبه لا تسرفوا ی بعدش کاری نداشتند.

نگاه بخشی به دین در طول تاریخ باعث شد مهم ترین دشمنان امامان را مسجدی ها تشکیل دهند. یعنی هم اهل منبر ومحراب بودند وهم به سیاست علوی بی مهری می کردند.همین مشی کاریکاتوری بود که باعث شد که در تاریخ مسلمین قسمت فردی دین شدیدا متورم شود واجتماعیات ومعارف مربوط به اجتماع واقتصاد وسیاست های کلان مربوط به اداره جهان بکر ودست نخورده باقی بماند. ما در جغرافیای کشورهای اسلامی کم نداریم کشورهایی که زیباترین مساجد را در خود بنا کرده اند ولی وابسته ترین کشور ها هم هستند.در خود جامعه ما هم این مشکل کم وبیش وجود دارد.مثل قضیه همان تاجر بازاری متدین در زمان قاجار می شود که پسرش به فسق وفجور کشیده شد ،اهل گناه شد و انواع واقسام معصیت ها را انجام داد ولی پدر نهی از منکر نکرد تا اینکه یک روز دید نور چشمی اش دارد توت فرنگی می خورد.داد وبیداد کرد که هر گناه ومنکر ومعصیتی کردی چیزی نگفتم ولی این یکی را نمی توانم کوتاه بیایم که محصول فرنگ را می خوری! 

یادمان نرود که خیلی از جوانانی که بجای رغبت به  دیانت ، نوکر فرهنگ این ور وآن ور شده اند نه فقط به خاطر خباثت دشمنان بلکه گاه در اثر مشاهده این کاریکاتور ها به این وضع دچار شده اند. چه انتظاری داریم از آنها وقتی که دیدند که مجلس عروسی و شادی مان هیچ تفاوتی با مجلس عزایمان ندارد،وقتی که زهد را برایشان به اشتباه نداشتن ( و نه نخواستن) تفسیر کردیم و وقتی که دیدند که غالب متدینین از نظم و خوش قولی بی بهره اند،شلختگی و واکس نزدن به کفش واتو نکردن لباس را برای خود فضیلت می دانند، وقتی که دیدندکه پدرشان با دوستان  مسجدی اش بیشتر از فرزندانش خوش وبش می کند و هزار اتفاق دیگر!

خوب نگاه کنیم....آیا ما هم کاریکاتوریم؟؟؟؟؟




برچسب ها : دین


صفحات :
|  <  <<  6  7  8  9  10  >  |